نوروز یک‌هزار و سی‌صد و نودوُپنجِ خورشیدی، میمون و مبارک باد!

نوروزتان پیروز

کم‌تر از بیست‌وُچهار ساعت به تحویل سال نو باقی مانده؛ همین اول لازم است از تمام شما سینمادوستان ارجمندی که «طعم سینما» را [از طرق مختلف] تنها نگذاشتید، تشکری جانانه به‌جا بیاورم و نوروز ۹۵ را خدمت‌تان تبریک و تهنیت عرض کنم. ۹۴ را که از نظر می‌گذرانم، خدا را شکر خاطره‌ی آن‌چنان ناخوشایندی به‌یاد نمی‌آورم که ارزش قلمی کردن داشته باشد. سالی که گذشت، در حوزه‌ی زندگی مشترک بحمدالله از بهترین سال‌ها بود با پیشامدی بسیاربسیار ویژه و تکرارنشدنی... ۱۳۹۴ در زمینه‌ی نقدنویسی و پژوهش نیز برایم سالی پربار بود؛ در این سال [بدون هیچ برنامه‌ریزیِ قبلی‌ای] دقیقاً ۹۴ نقد فیلم از بنده منتشر شد؛ هم‌چنین [به‌مدد همراهیِ بی‌شائبه‌ی همسر فرهیخته‌ام، سرکارخانم زینب کریمی بابااحمدی] توانستم با ارائه‌ی ۲۰ مقاله، در ۹ همایش ملی و بین‌المللی حضور پیدا کنم. امیدوارم در ۱۳۹۵ [که سال اوج‌گیری فعالیت‌های دانشگاهی بنده است] هم‌چنان بتوانم در حیطه‌ی نقد سینما پرکار بمانم. آمین! اما برسیم به فهرست برگزیده‌هایم از بهترین‌ها و بدترین‌های سال پیشینِ میلادی؛ بدیهی است که این انتخاب‌ها فقط از بین فیلم‌هایی صورت گرفته که مُهر ۲۰۱۵ خورده‌اند و صدالبته آن‌هایی که نگارنده مجال دیدن‌شان را یافته و نسبت به‌شان بی‌تفاوت نبوده است.

 

بهترین‌ها و بدترین‌های سینمای ۲۰۱۵

 

■ بهترین فیلم:

۱- از گور برگشته (The Revenant)

۲- بروکلین (Brooklyn)

۳- کسری بزرگ (The Big Short)

۴- ۴۵ سال (Forty-five Years)

۵- پل جاسوس‌ها (Bridge of Spies)

 

■ طبل توخالیِ سال:

اتاق (Room)

 

■ فیلم زیادیْ تحویل‌گرفته‌‌شده‌ی سال:

مدمکس: جاده‌ی خشم (Mad Max: Fury Road)

 

■ فیلم سروُشکل‌داری که نحوه‌ی پایان‌بندی‌اش هرچه رشته بود، پنبه کرد:

خرچنگ (The Lobster)

 

■ سه فیلم قابلِ تحمل سینمای وحشت:

۱- کریمسون پیک (Crimson Peak)

۲- اثر لازاروس (The Lazarus Effect)

۳- انستیتو آتیکوس (The Atticus Institute)

 

■ سه فیلم قابلِ تحمل سینمای کمدی:

۱- Trainwreck

۲- The DUFF

۳- Vacation

 

■ بهترین فیلم علمی-تخیلی سال:

اکس‌مشینا (Ex Machina)

 

■ دنباله‌ی قابلِ قبول یک فیلم‌ترسناک معروف:

بدشگون ۲ (Sinister 2)

 

■ دنباله‌ی مأیوس‌کننده‌ی یک فیلم‌ترسناک معروف:

توطئه‌آمیز: فصل ۳ (Insidious: Chapter 3)

*[امیدوارم امسال احضار روح ۲ (The Conjuring 2) این‌طور مأیوس‌مان نکند!]

 

■ واپسین قسمت یک بلاک‌باستر خاطره‌انگیز که ناامیدکننده از آب درآمد:

مسابقات هانگر: ماکینگ‌جی - قسمت دوم (The Hunger Games: Mockingjay - Part 2)

 

■ شیفت‌دیلیت، بدونِ معطلی:

عشق (Love)

*[صدرحمت به عشق (Amour) به‌سبکِ میشائیل هانکه!]

 

■ دو انیمیشن حال‌خوب‌کن و دستِ‌کم‌گرفته‌‌شده‌ی سال:

۱- دایناسور خوب (The Good Dinosaur)

۲- جادوی شگفت‌انگیز (Strange Magic)

 

■ بهترین کارگردان:

۱- آلخاندرو جی. ایناریتو (The Revenant)

۲- اندرو هِی (Forty-five Years)

۳- استیون اسپیلبرگ (Bridge of Spies)

۴- جان کراولی (Brooklyn)

۵- آدام مک‌کی (The Big Short)

 

■ بهترین فیلمنامه‌ی غیراقتباسی:

۱- کوئنتین تارانتینو (The Hateful Eight)

۲- الکس گارلند (Ex Machina)

۳- یورگوس لانتی‌موس و افیمیس فیلیپو (The Lobster)

 

■ بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی:

۱- آلخاندرو جی. ایناریتو و مارک ال. اسمیت (The Revenant)

۲- نیک هورنبی (Brooklyn)

۳- آدام مک‌کی و چارلز راندولف (The Big Short)

 

■ بهترین فیلمبرداری:

۱- امانوئل لوبزکی (The Revenant)

۲- یانوش کامینسکی (Bridge of Spies)

۳- تیمیوس باکاتاکیس (The Lobster)

۴- ایوز بلانگر (Brooklyn)

۵- لول کراولی (Forty-five Years)

 

■ بهترین موسیقی متن:

۱- ریوئیچی ساکاموتو، آلوا نوتو و بریس دسنر (The Revenant)

۲- انیو موریکونه (The Hateful Eight)

۳- مایکل بروک (Brooklyn)

۴- توماس نیومن (Bridge of Spies)

۵- کیفوس کیانکیا (Strangerland)

 

■ بهترین بازیگر مرد [بدونِ تفکیک اصلی و مکمل]:

۱- لئوناردو دی‌کاپریو (The Revenant)

۲- تام هاردی (The Revenant)

۳- استیو کارل (The Big Short)

۴- مارک روفالو (Spotlight)

۵- کرت راسل (The Hateful Eight)

 

■ بهترین بازیگر زن [بدونِ تفکیک اصلی و مکمل]:

۱- سیرشا رونان (Brooklyn)

۲- کیت بلانشت (Carol)

۳- شارلوت رمپلینگ (Forty-five Years)

۴- جسیکا چستین (Crimson Peak)

۵- نیکول کیدمن (Strangerland)

 

■ بدترین بازیگر مرد:

کیانو ریوز (Knock, Knock)

 

■ بدترین بازیگر زن:

بری لارسون (Room)

 

■ بهترین مجموعه‌ی تلویزیونی سال:

فصل دوم فارگو (Fargo: season 2)

 

■ انتخاب ویژه:

آخرین حضور فیلیپ سیمور هافمن در سالن‌های سینما (The Hunger Games: Mockingjay - Part 2)

و سکانس بزن‌بزن دو خانواده در انتهای تعطیلات (Vacation)

 

پژمان الماسی‌نیا


شنبه، ۲۹ اسفند ۱۳۹۴

 

نقد ۱۱ فیلم محصول سال ۲۰۱۵

 

■ برای خواندن نقد ۱۱ مورد از فیلم‌هایی که در انتخاب‌های فوق ازشان نام بردم،
   می‌توانید روی لینک‌های زیر کلیک کنید:

۱- اسپات‌لایت (Spotlight)  به‌هم زدن گنداب

۲- ۴۵ سال (Forty five Years)  تانگوی دونفره در آرامش

۳- بروکلین (Brooklyn)  این آدم‌های معمولی

۴- پل جاسوس‌ها (Bridge of Spies)  آخرین مردان مقاوم

۵- اتاق (Room)  شاید وقتی دیگر!

۶- کریمسون پیک (Crimson Peak)  ترسناک نیست، رُمانتیک هم نیست!

۷- از گور برگشته (The Revenant)  افسانه‌ی مرد نفس‌بریده

۸- هشت نفرت‌انگیز (The Hateful Eight)  عشق‌بازی تارانتینویی در برف و کولاک

۹- دایناسور خوب (The Good Dinosaur)  [نقد و بررسی کوتاه]

۱۰- ناکجاآباد (Strangerland)  معمایی در کار نیست

۱۱- اثر لازاروس (The Lazarus Effect)  کابوس مکرر جهنمی

 

■ برای دسترسی به فهرست انتخاب‌هایم از سینمای ۲۰۱۴، این‌جا را کلیک کنید.

 

 

برای دسترسی به لیست تمام نقدها، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:
نقدهای تألیف‌شده‌ توسط «پژمان الماسی‌نیا» به‌ترتیب تاریخ انتشار

 

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

تولد یک ملت ● [طعم سینما، شماره‌ی ۱۵۸] ● نقد و بررسی از پژمان الماسی‌نیا

توضیح: دوست داشتم حُسنِ ختامِ "طعم سینما" در سال ۹۴ با ساخته‌ی مورد علاقه‌ام از فیلم‌سازی صاحب‌نام رقم بخورد که جایش در این صفحه واقعاً خالی بود: آقای اسکورسیزی... نقد فیلم داروُدسته‌های نیویورکی ابتدا دیروز (سه‌شنبه، ۲۵ اسفند ۱۳۹۴) تحت همین عنوان [تولد یک ملت] در سایت پژوهشی‌تحلیلی "آکادمی هنر" (به سردبیری مجید رحیمی جعفری؛ دبیر سینما: رامین اعلایی) انتشار یافت (کلیک کنید) و امروز در پایگاه cinemalover.ir و در قالب صدوُپنجاه‌وُهشتمین شماره از صفحه‌ی "طعم سینما"، بازنشر می‌شود.

 

Gangs of New York

كارگردان: مارتین اسکورسیزی

فيلمنامه: جی کاکس، استیون زیلیان و کنت لونرگان

بازيگران: لئوناردو دی‌کاپریو، دانیل دی-لوئیس، کامرون دیاز و...

محصول: آمریکا و ایتالیا، ۲۰۰۲

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۶۶ دقیقه

گونه: جنایی، درام، تاریخی

بودجه: حدود ۱۰۰ میلیون دلار

فروش: نزدیک به ۱۹۴ میلیون دلار

درجه‌بندی: R

جوایز مهم: کاندیدای ۱۰ اسکار، ۲۰۰۳

طعم سینما، شماره‌ی ۱۵۸ 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۱۵۸: داروُدسته‌های نیویورکی (Gangs of New York)

 

«داروُدسته‌های نیویورکی» (Gangs of New York) -همان‌طور که انتظار می‌رود- از مقدمه‌ای درگیرکننده برخوردار است چرا که اصلاً اگر این‌چنین نبود، قلاب در گلوی مخاطبی که بناست بیش از ۲ ساعت و نیم فیلم تماشا کند، گیر نمی‌کرد. پیروزی بزرگ آقای اسکورسیزی در «داروُدسته‌های نیویورکی»، کسالت‌بار تعریف نکردن قصه‌ای بلند و پرشاخ‌وُبرگ است. از بین نرفتن یک‌پارچگی فیلم، دیگر پوئن مثبت قابلِ اشاره‌اش است؛ در «داروُدسته‌های نیویورکی» شیرازه‌ی کار به‌هیچ‌عنوان از دست مارتی خارج نمی‌شود.

«در فوریه‌ی ۱۸۴۶، آمریکایی‌ها تحت رهبریِ بیل قصاب (با بازی دانیل دی-لوئیس) طی نبردی تن‌به‌تن و خشونت‌آمیز در خیابان‌های نیویورک، مهاجران ایرلندی را به سرکردگیِ کشیش والون (با بازی لیام نیسون) تاروُمار می‌کنند. بیل شخصاً کشیش را از پا درمی‌آورد درحالی‌که آمستردام -پسر کم‌سن‌وُسال والون- شاهد این ماجراست. ۱۶ سال بعد، آمستردام (با بازی لئوناردو دی‌کاپریو) به نیویورک برمی‌گردد تا نگذارد خون پدرش پایمال شود. در ۱۸۶۲، بیل دم‌وُدستگاهی شاهانه دست‌وُپا کرده و هیچ‌کس جلودارش نیست...»

نحوه‌ی رنگ‌آمیزی و صحنه‌آراییِ جنگ شهریِ آغازین در «داروُدسته‌های نیویورکی» -به‌ویژه در لانگ‌شات‌ها و اکستریم‌لانگ‌شات‌ها- تداعی‌کننده‌ی فضاسازی‌های جهنمی در آثار دو نقاش نامیِ سده‌های پانزدهم و شانزدهم، هیرونیموس بوش [به‌عنوان مثال: تابلوی باغ لذت دنیوی، ۱۵۱۵-۱۵۰۳] [۱] و پیتر بروگل (مهتر) [نظیرِ تابلوی پیروزی مرگ، ۱۵۶۲] [۲] است. فیلم‌برداری (مایکل بالهاوس) و طراحی صحنه (دانته فرتی، فرانچسکا لو شیاوو) و لباسِ (سندی پاول) «داروُدسته‌های نیویورکی»، باشکوه و رشک‌برانگیز است. کیفیت درخور ستایش گریم و آرایش موها نیز در «داروُدسته‌های نیویورکی»، میزان باورپذیری فیلم را شدت بخشیده است؛ فقط دندان‌های درب‌وُداغان کاراکترها را به‌یاد بیاورید تا دست‌گیرتان شود چرا کار تیم چهره‌پردازی را قابلِ تحسین می‌دانم!

«داروُدسته‌های نیویورکی» فیلمی جان‌دار با فیلم‌نامه‌ای پروُپیمان -محصول هم‌فکریِ آقایان: جی کاکس، استیون زیلیان و کنت لونرگان- است که نه‌تنها از حیث شخصیت‌پردازی و گره‌افکنی کوچک‌ترین کم‌وُکسری ندارد بلکه چنته‌اش از دیالوگ‌های به‌ذهن‌سپردنی هم خالی نیست؛ به نمونه‌ای شاخص از دیالوگ‌هایی که از دهان بیل قصاب بیرون می‌آیند، توجه کنید: «من هیچ‌وقت زیاد نمی‌خوابم، وقتی می‌خوابم باید یه چشمم باز باشه و یه چشم هم بیش‌تر ندارم!» (نقل به مضمون)

چقدر عالی شد که شرایط هم‌کاری دوباره‌ی رابرت دنیرو و مارتین اسکورسیزی در «داروُدسته‌های نیویورکی» به‌دست نیامد(!) زیرا در آن صورت، تاریخ سینما یکی از نقش‌آفرینی‌های منحصربه‌فردش را از کف می‌داد. به‌غیر از دی-لوئیسِ افسانه‌ای چه کسی قادر بود به کالبد کاراکتر کاتینگ این‌طور رعب‌آور جان بدهد؟ بیل قصاب در عین حال مبدل به کاریکاتوری از یک نقش منفیِ کلیشه‌ای نشده و کاملاً باورکردنی و انسانی از آب درآمده است. بازی سر دانیل مایکل بلیک دی-لوئیس در «داروُدسته‌های نیویورکی»، وزنه‌ای غیرقابلِ چشم‌پوشی است.

فراهم آمدن فرصت دو نقش‌آفرینیِ دور از هم، برای اسپیلبرگ و اسکورسیزی در "اگه می‌تونی منو بگیر" (Catch Me if You Can) و «داروُدسته‌های نیویورکی»، سبب می‌شود تا ۲۰۰۲ را -به‌درستی- سال تغییرِ مسیر دی‌کاپریو در هالیوود بنامیم؛ ۲۰۰۲ سرآغاز قدم گذاشتن لئو در جاده‌ی پرافتخاری بود که او را از موقعیت یک سلبریتیِ صرفاً خوش‌چهره و خبرساز به جایگاه بازیگر مورد اعتمادِ مارتین اسکورسیزی، سم مندز، کریستوفر نولان، کلینت ایستوود، کوئنتین تارانتینو و آلخاندرو جی. ایناریتو ارتقا داد.

بازی خیره‌کننده‌ی دانیل دی-لوئیس در «داروُدسته‌های نیویورکی» باعث گردید تا ۲۳ مارس ۲۰۰۳ [۳] تمام توجهات اعضای آکادمی و اصحاب رسانه معطوف به او شود [۴] و کسی کاری به کار بازیگر نقش آمستردام والون نداشته باشد؛ باید ۱۳ سال می‌گذشت تا آقای دی‌کاپریو به‌واسطه‌ی حضور تحسین‌برانگیزش در فیلم دیگری با تم مرکزی انتقام، به اسکار برسد [۵]. در «داروُدسته‌های نیویورکی» به‌جز دی-لوئیس و دی‌کاپریو، به‌علاوه با کلکسیونی شکیل از بازیگران درجه‌یک مواجه‌ایم که ناگفته پیداست به‌خاطر ایستادنِ آقای اسکورسیزی در پشت دوربین، پذیرفته‌اند ایفاگرِ نقش‌های فرعی و مکمل فیلم باشند؛ حضورهایی اگرچه کوتاه ولی اغلب به‌یادماندنی. به این فهرست از نام‌ها دقت کنید: لیام نیسون، جیم برودبنت، برندن گلیسون، جان سی. ریلی و...

چگونگیِ رویارویی محتوم دو گروه متخاصم در فرجام فیلم -که قرینه‌ی درگیری ابتدایی است- به صحرای محشر شباهت دارد! هدایت موفقیت‌آمیز چنین صحنه‌های پربازیگری در قاب تصویر، از عهده‌ی هر کارگردانی برنمی‌آید. «داروُدسته‌های نیویورکی» به‌طور کلی فیلم دشواری است که مستحق هر ۱۰ نامزدی‌اش در اسکار هفتادوُپنجم بوده [۶]. اما لابد می‌دانید که آکادمی، «داروُدسته‌های نیویورکی» را برای هیچ رشته‌ای برنده اعلام نکرد!

«داروُدسته‌های نیویورکی» شاهکار حماسی اسکورسیزی و قله‌ای است که فتح‌اش به این سادگی‌ها میسر نیست. نظایر "راننده تاکسی" (Taxi Driver) [محصول ۱۹۷۶]، "گاو خشمگین" (Raging Bull) [محصول ۱۹۸۰]، "جزیره‌ی شاتر" (Shutter Island) [محصول ۲۰۱۰] و... را در سینما می‌شود سراغ گرفت ولی مشکل بتوان فیلمی یافت که تاریخ ایالات متحده را در این سطح از اعتلای فرمی و محتوایی، به زبان تصویر برگردانده باشد.

«داروُدسته‌های نیویورکی» سرگرم‌کننده‌ترین فیلم به‌دردبخوری است که تاکنون حول‌وُحوش تاریخ آمریکا ساخته شده؛ فیلمی که هم‌چنین سعی دارد تا حد امکان [۷] به آن‌چه واقعاً روی داده است وفادار بماند، قهرمان جعل نکند و تمام‌وُکمال به ما بفهماند شعار تبلیغاتی معروف فیلم -آمریکا در خیابان‌ها متولد شد- [۸] به چه معنی است. «داروُدسته‌های نیویورکی» فیلم محبوب نگارنده از کارنامه‌ی عریض‌وُطویل عالیجناب اسکورسیزی است؛ آن‌قدر که دوست داشتم به‌جای ۱۶۶ دقیقه، ۱۶۶۰ دقیقه یا بیش‌تر طول می‌کشید و به این زودی تمام نمی‌شد!

 

پژمان الماسی‌نیا

سحرگاهِ چهارشنبه، ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ (بازنشر)

 

[۱]: The Garden of Earthly Delights.

[۲]: The Triumph of Death.

[۳]: تاریخ برگزاری هفتادوُپنجمین مراسم اسکار.

[۴]: البته اسکار را نهایتاً به آدرین برودی دادند.

[۵]: "از گور برگشته" (The Revenant) [ساخته‌ی آلخاندرو جی. ایناریتو/ ۲۰۱۵].

[۶]: در رشته‌های بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر نقش اول مرد، فیلم‌نامه‌ی غیراقتباسی، موسیقی، طراحی هنری، طراحی لباس، فیلم‌برداری، تدوین و صدا.

[۷]: از بدیهیات است که فیلم، برگردان نعل‌به‌نعلِ تاریخ نباشد.

[۸]: America Was Born In The Streets.

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

       

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.