Nosferatu: A Symphony of Horror
عنوان به آلمانی: Nosferatu, eine Symphonie des Grauens
كارگردان: فردریش ویلهلم مورنائو
فيلمنامه: هنریک گالین
بازيگران: ماکس شرک، گوستاو فونوانگنهایم، گرتا شرودر و...
محصول: جمهوری وایمار، ۱۹۲۱
تاریخ اکران: ۱۹۲۲
زبان: صامت
مدت: ۸۹ دقیقه
گونه: ترسناک

■ طعم سینما - شمارهی ۱۴۴: نوسفراتو: یک سمفونی وحشت (Nosferatu: A Symphony of Horror)
نخستین فیلم صامتی که برای طعم سینما برگزیدهام، یکی از شاهکارهای سالیان آغازین سینماست: نوسفراتو: یک سمفونی وحشت، اثر از قیدوُبندِ زمان رستهی آقای فردریش ویلهلم مورنائو؛ فیلمی که پس از گذشت حولوُحوش یک قرن از ساختاش [۱] حالا با فراغ بال میشود صفت "ماندگار" را درموردش بهکار بست. همچنانکه نوسفراتو: یک سمفونی وحشت مورنائو را مبرا از وابستگی به زمان برشمردم، معتقدم استحقاقاش فراتر از آن است که روا باشد در چهارچوب قاعدههای سینمای اکسپرسیونیستی محدودش ساخت [۲]؛ تأکید میکنم: نوسفراتو: یک سمفونی وحشت تاریخمصرف ندارد و تماشایش همواره توأم با لذت است.
تا به امروز و در صفحهی حاضر تعداد قابلِ توجهی فیلمترسناک را در سابژانرهای مختلف بررسی کردهام؛ از آثار جریانسازی مثل بچهی رزماری (Rosemary's Baby) [ساختهی رومن پولانسکی/ ۱۹۶۸]، کشتار با ارهبرقی در تگزاس (The Texas Chain Saw Massacre) [ساختهی تاب هوپر/ ۱۹۷۴] و پروژهی جادوگر بلر (The Blair Witch Project) [ساختهی مشترک ادواردو سانچز و دانیل مایریک/ ۱۹۹۹] گرفته تا فیلمترسناکهای مهجوری از قبیل پروندهی ۳۹ (Case 39) [ساختهی کریستین آلوارت/ ۲۰۰۹]، سکوت مطلق (Dead Silence) [ساختهی جیمز وان/ ۲۰۰۷] و تسخيرشده (Haunt) [ساختهی مک کارتر/ ۲۰۱۳] [۳]. اما در این شماره میخواهیم سروقت ریشهها برویم، فیلمی که تحت عنوان "اولین فیلمترسناک تاریخ سینما" معروف است.
حصول اطمینان از اینکه نوسفراتو: یک سمفونی وحشت اولین فیلم سینمای وحشت هست یا نه، نیاز به بررسی دقیقِ پژوهشگرانه و صدالبته دسترسی به آرشیوی پروُپیمان دارد؛ در هر صورت، نوسفراتو: یک سمفونی وحشت قطعاً از اولین فیلمترسناکهاست و بناکنندهی پارهای از قواعد ژانر. «هاتر (با بازی گوستاو فونوانگنهایم) و همسرش الن (با بازی گرتا شرودر) در ویسبورگ زندگی آرام و عاشقانهای دارند تا اینکه کارفرمای مرد جوان، ناک (با بازی الکساندر گراناخ) هاتر را به مأموریتی دوروُدراز در ترانسیلوانیا نزد کنت اورلوک (با بازی ماکس شرک) میفرستد. ناک به هاتر خبر میدهد که جناب کنت [نوسفراتو] قصد خرید خانهای زیبا در شهر ویسبورگ دارد و اگر هاتر بتواند معامله را جوش بدهد، پول خوبی به جیب خواهد زد...»
با پیشزمینهی ذهنیِ تیرهوُتار سراغ فیلمی مثل نوسفراتو: یک سمفونی وحشت رفتن و بهطور کلی فیلمِ صامت دیدن را کاری شاق فرض کردن، اشتباه محض است! نوسفراتو: یک سمفونی وحشت در قیاس با فیلمهای روتینِ بهرهمند از باند صوتی، کم که نمیآورد هیچ، یک سروُگردن هم از آنها بالاتر است چرا که بدون اتکا به المان تأثیرگذاری چون صدا [و ایضاً: رنگ] گلیم خودش را [در زمینهی برقراری ارتباط با مخاطب] از آب بیرون میآورد.
در نوسفراتو: یک سمفونی وحشت آنچه که بیش از هر عنصر دیگری هولوُهراس را به جان بیننده میریزد، عدم وقوع داستان در دکورها و فضایی غیرواقعی است؛ اتخاذ چنین رویهای [= استودیویی ساخته نشدن فیلم] موجب گردیده تا نوسفراتو: یک سمفونی وحشت هرچه بیشتر از فانتزی دور و به رئال نزدیک شود. بهعبارت دیگر، حین تماشای نوسفراتو: یک سمفونی وحشت به حسوُحالی شبیه این میرسید که انگار سال ۱۸۳۸ در ویسبورگ، شیوع طاعون واقعاً اتفاق افتاده و تازه هر آن ممکن است کشتی حامل نوسفراتو در یکی از بنادرِ بیخِ گوشمان پهلو بگیرد و تابوتهای لبالب از وحشت و موش و خاک مرگ برای ما سوغات بیاورد!
بر نوسفراتو: یک سمفونی وحشت اتمسفر یک وقایعنگاریِ تصویریِ مستندگونه حاکم است که گهگاه بیش از آنکه بار دراماتیک داشته باشد، جلوهای رئالیستی دارد؛ گویی بهشیوهی فیلمترسناکهای امروزی [که بعد از پروژهی جادوگر بلر در سینمای وحشت باب شد] شاهد فیلمی در فرمت موسوم به "تصاویرِ کشفشده" (found footage) هستیم که پلانهای زیرخاکی و رنگوُرورفتهاش توسط مونتوری باحوصله و خوشذوق کنار هم چیده شدهاند! عامل ترسآفرینِ نوسفراتو: یک سمفونی وحشت ملموس و باورکردنی است.
همانطور که از اسم فیلم نیز برمیآید، وحشتآفرینی از ناحیهی نوسفراتو اتفاق میافتد ولی ترس تنها حسی نیست که او القا میکند؛ اصولاً تکلیفتان در رویارویی با نوسفراتو معلوم نیست! نمیدانید بایستی از او بترسید یا دوستاش بدارید و دلتان برایش بسوزد؟! و این بلاتکلیفی بهگونهای است که آزارنده و مخل نمیشود؛ نگارنده که بهشخصه آنقدر نوسفراتو را سمپاتیک یافته است که حتی از هیولا خطاب کردناش ابا دارد! در نوسفراتو: یک سمفونی وحشت برخلاف انتظار، آدمهای قطب خیر داستان [الن و هاتر] بههیچروی همدلیِ تماشاگر را برنمیانگیزند و اغلب سطحی و مضحک بهنظر میرسند! بهجایش [چنانکه اشاره شد] این سرچشمهی نیستی و ارباب تاریکی [نوسفراتو] است که جلبِ علاقه و دلسوزی میکند.
اما بهنظرم مهمترین احساسی که از وقت گذاشتن برای نوسفراتو: یک سمفونی وحشت به مخاطباناش دست میدهد، نه ترس و وحشت که حظ وافر بصری است. فیلم مونائو، چشمهای مخاطب تیزبین را به مهمانی سایهروشنها، کنتراستها، انواعوُاقسام خطوط و... دعوت میکند؛ آنهم مهمانیای خوشبختانه خوابآور و خستهکننده نیست. عالیجناب مورنائو میزبان کاربلدی است که بیلکنت قصه تعریف میکند. با وجود اینکه نوسفراتو: یک سمفونی وحشت به دوران پیدایش هنر هفتم تعلق دارد ولی شگفتانگیز است که ننگ ناپختگی بر پیشانیاش نقش نبسته. توجه داشته باشید که اف. دبلیو. مورنائو از نوابغ سینماست؛ هنرمند مبتکری که تماشای فیلمهایش بهمنزلهی کلاسِ درسی برای سینماگرانِ پس از او بود.
چه خوب که نوسفراتو: یک سمفونی وحشت [به هر دلیل] اقتباس وفادارانهای از "دراکولا"ی برام استوکر نیست وگرنه لابد تبدیل به آش شلهقلمکاری نظیر ساختهی فرانسیس فورد کاپولا [۴] میشد که شخصاً هیچوقت نتوانستم تا آخر تحملاش کنم! نوسفراتو: یک سمفونی وحشت بدون اینکه تصور تئاتری فیلمشده را به ذهن منبادر کند، بهشایستگی از پتانسیل بیحدوُحساب "سکون" برای ایجاد هراس سود میبرد؛ فردریش ویلهلم مورنائو و فیلمبردارش بهدرستی پی برده بودند که نوسفراتو چنانچه بیحرکت بایستد و خیرهخیره به مقابلاش زل بزند، هیئتی بهمراتب هولناکتر خواهد داشت.
پژمان الماسینیا
پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۹۴
[۱]: ۹۴ سال.
[۲]: گرچه منکر قابلِ شناسایی بودن برخی المانهای سینمای اکسپرسیونیستی در آن نیستم.
[۳]: بهمنظور دسترسی به فهرستی کامل از فیلمترسناکهایی که پیرامونشان دستبهقلم شدهام، «اینجا» را کلیک کنید.
[۴]: دراکولای برام استوکر (Bram Stoker's Dracula) [محصول ۱۹۹۲].
لینک انتشار این نقد، در صفحهای دیگر:
● سرور اول ■ سرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
■ نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بیاجازه] هیچکجا منتشر نکنید.