Mama

كارگردان: اندرس موچیتی

فيلمنامه: اندرس موچیتی، باربارا موچیتی و نیل کراس

بازيگران: جسیکا چستین، نیکولای کاستر-والدو، مگان چارپنتیر و...

محصول: اسپانیا و کانادا، ۲۰۱۳

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۰۰ دقیقه

گونه: ترسناک

بودجه: ۱۵ میلیون هزار دلار

فروش: حدود ۱۴۶ و نیم میلیون دلار

درجه‌بندی: PG-13

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۶۷: مامان (Mama)

 

از جمله اهداف اولیه‌ی راه‌اندازیِ صفحه‌ی طعم سینما پرداختن به فیلم‌های ارزشمند ولی مهجورِ گونه‌های مختلف سینمایی بود. تصور می‌کنم به این مهم تاکنون با نوشتن درباره‌ی آثاری قابلِ اعتنا -تا اندازه‌ای- جامه‌ی عمل پوشانده باشم. نام شماری از فیلم‌های مذکور -به‌ترتیبِ انتشار- از این قرار است: دریاچه‌ی بهشت (ترسناک)، آنچه میزی تجربه كرد (درام)، رهایی (هیجان‌انگیز)، خانواده‌ی سویج (کمدی-درام)، برخورد کوتاه (رمانس)، ساحر (ماجراجویانه)، سرگذشت آدل ﻫ. (زندگی‌نامه‌ای)، منطقه‌ی ۹ (علمی-تخیلی)، بدلندز (جنایی)، زنی در طبقه‌ی پنجم (معمایی)، اشباح گویا (تاریخی) و مرد حصیری (موزیکال).

دیگر فیلم مهجوری که در این شماره قصد دارم برخی ویژگی‌هایش را برشمرم، مامان به کارگردانی اندرس موچیتی در ژانر وحشت است. فیلمی که با حضور تهیه‌کننده‌ی اجرائیِ صاحب‌نام و کارکشته‌ای مانند گیلرمو دل‌تورو در پشت صحنه‌اش، بهره‌مندی از نقش‌آفرینی بازیگر برجسته و بااستعدادی هم‌چون جسیکا چستین در جلوی دوربین و بالاخره فروش خوب‌اش [۱]، آن‌طور که باید و شاید، به حق‌اش نرسیده است. مامان با یک عنوان‌بندی عالی آغاز می‌شود؛ تیتراژی با حال‌وُهوایی دل‌تورویی که پر از رمزوُراز است و به بیننده مژده‌ی تماشای یک قصه‌ی پریانِ این‌زمانی [۲] -شاید- از جنسِ هزارتوی پن [۳] می‌دهد.

اگر خوره‌ی کم‌دل‌وُجرئتِ سینمای ترسناک باشید یعنی مشخصاً بی‌علاقه به ساب‌ژانر اسلشر [۴] به‌طور حتم قدر جواهری نظیرِ مامان را بهتر خواهید دانست. خبر خوشِ دیگر این‌که مامان با اثاث‌کشیِ کذایی معروف ۹۹ درصدِ فیلم‌ترسناک‌ها شروع نمی‌شود! فیلم از آغازی به‌شدت درگیرکننده سود می‌برد، با فیلمبرداری و اسپشیال‌افکتی فوق‌العاده، در جاده و برف و جنگل. گفتم جنگل اما لطفاً برداشت بد نکنید! قصه‌ی کلیشه‌ایِ گم شدن چند جوان خوش‌گذران و از خدا بی‌خبر در جنگلی دورافتاده و گیر افتادن‌شان به چنگِ شیاطین باستانی [۵] یا قاتلین روانی [۶] هم در میان نیست!

فیلمنامه‌ی مامان، اقتباسی است ولی نه از یک رمان مثلاً؛ اندی موچیتی نیز مثلِ نیل بلومکمپ و منطقه‌ی ۹اش [۷] فیلمی کوتاه از ساخته‌های خود -تحت همین عنوان- را مبنای کار قرار و گسترش‌اش داده. بر اثر سانحه‌ای، گذر دو دختربچه به‌نام‌های ویکتوریا (با بازی مگان چارپنتیر) و لی‌لی‌ (با بازی ایزابل نلیسه) به‌همراه پدرشان، جفری (با بازی نیکولای کاستر-والدو) به کلبه‌ای جنگلی می‌افتد. پدر که گویی سلامت روانی‌اش را از دست داده است، پیش‌تر همسرش را به قتل رسانده و حالا به‌نظر می‌رسد که قصد کشتن دخترها را دارد...

اگر با گاردِ باز به دیدار مامان بروید، دل به قصه‌ی عاطفی‌اش بسپارید و اجازه دهید منطقِ مجاب‌کننده‌ی خاصّ خودش را بنا کند؛ از آن فیلم‌هاست که جان می‌دهد برای لذت بردن، منقلب شدن و البته مقادیر متنابهی به خود لرزیدن! طبیعی‌ترین توقعی که از یک فیلم‌ترسناک وجود دارد، ترساندن است؛ مامان توقع به‌جایتان را بی‌جواب نمی‌گذارد و این کار را تمام‌وُکمال برایتان انجام می‌دهد! طوری‌که حداقل تا مدتی، به‌عنوان مثال از ۵۰ متریِ کمدهای دیواری خانه رد نخواهید شد!

برخلاف دیگر کلیشه‌ی متداول فیلم‌های رده‌ی سینمای وحشت یعنی استفاده از بازیگران گمنام و اغلب بی‌استعداد(!)، گروه بازیگران از نقاط قوتِ مامان است. تمام‌شان قابلِ قبول ظاهر شده‌اند و درخشان‌تر از همه، خانم جسیکا چستین (در نقش آنابل) با چهره‌ای کم‌تر دیده‌شده، موهایی کوتاه و تیره! علاوه بر این، انتخاب دو دختربچه‌ی فیلم -چارپنتیر و نلیسه- عالی است و عالی‌تر هم ازشان بازی گرفته شده. اما حاکمِ بی‌چون‌وُچرای مامان تعلیق است؛ هر لحظه انتظار دارید تا سرحدّ مرگ بترسید!

به‌جز جن‌گیر (The Exorcist) [ساخته‌ی ویلیام فریدکین/ ۱۹۷۳] که صدای دخترک جن‌زده‌اش هنوز که هنوز است لرزه بر اندام هر تنابنده‌ای می‌اندازد(!)، هیچ فیلم‌ترسناک دیگری شبیهِ مامان را سراغ ندارم که باند صدایش تا این اندازه کارشده و پروُپیمان باشد. از حق نگذریم، موقعیت‌های وحشت‌آور نیز خیلی خوب بینِ ۱۰۰ دقیقه زمان فیلم تقسیم شده‌اند؛ به‌نحوی‌که پس از مقدمه‌چینیِ باطمأنینه‌ی ابتدایی، مامان دیگر دست از سرتان برنمی‌دارد و به‌تناوب تن‌تان را می‌لرزاند!

پیروزی قابل توجه دیگر فیلم -به‌معنی واقعیِ کلمه- ترسناک بودن عامل وحشت‌آفرین‌اش است. هم اصواتی که از او می‌شنویم و هم پرهیب‌اش در ساخته شدنِ این شمایل خوف‌آور نقشی به‌سزا ایفا می‌کنند. محال است لو بدهم که وحشتِ فیلم دقیقاً از کجا نشأت می‌گیرد! پس هیچ چاره‌ای ندارید جز این‌که به‌ همین عبارتِ "عامل وحشت‌آفرین" اکتفا کنید تا زمانی که خودتان مامان را ببینید!

از تماشای مامان فقط هیجان و دلهره نصیب‌تان نمی‌شود، نشانه‌های روشنی از ایثار و عشق هم خواهید یافت. از آنجا که در آثار سینمای ترسناک "اصل غافلگیری" نقش حیاتی بازی می‌کند، تماشای دوباره‌شان چندان لطفی ندارد. تنها فیلم‌ترسناکی که تا به حال دوبار دیدم‌اش، مامان بوده است که طی دیدار مجدد نیز هم‌چنان کوبندگی و قدرت‌اش را داشت. چنان‌که اشاره‌هایی داشتم، مامان در مقایسه با فیلم‌های جریان غالبِ سینمای وحشت، چندان گرفتارِ کلیشه‌ها نیست؛ پس اگر نخواهید نقشی مشابهِ شخصیت گلام در سریال کارتونی ماجراهای گالیور [۸] بر عهده بگیرید و به‌علاوه در بندِ وارد آوردن ایرادهای بنی‌اسرائیلی هم نباشید، قطعاً از فیلم خوش‌تان خواهد آمد!

 

بعدالتحریر: از خواندنِ سطور فوق لابد دیگر برایتان مسجل شده که مامان یکی از فیلم‌های موردِ علاقه‌ی نگارنده در سینمای ترسناک است؛ قصدم این بود که -حتی‌الامکان بدون لو دادن هر چیزی که مانع لذت بردن از مواجهه‌ی نخست با اثر شود- به دیدن‌اش ترغیب‌تان کنم، امیدوارم موفق شده باشم!

 

پژمان الماسی‌نیا

دو‌شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۳

[۱]: مامان توانست حدود ۱۰ برابرِ بودجه‌ی ۱۵ میلیون دلاری‌اش فروش داشته باشد.

[۲]: قصه‌ی جادویی یا قصه‌ی پریان، داستانی است که در جهانی غیرواقعی رخ می‌دهد ولی این وقایع غیرواقعی برای قهرمان قصه کاملاً واقعی و معمولی به‌شمار می‌روند (یافته‌های نو در ریخت‌شناسی افسانه‌های جادویی ایرانی، نوشته‌ی علی‌محمد حق‌شناس و پگاه خدیش، مجله‌ی دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی، دوره‌ی ۵۹، شماره‌ی ۲، تابستان ۱۳۸۷).

[۳]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر هزارتوی پن، می‌توانید رجوع کنید به «عالمی دیگر»؛ منتشرشده به تاریخ دو‌شنبه ۳ آذر ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۴]: Slasher Film، گونه‌ای از آثار ترسناک یا دلهره‌آور است که در آن، قاتلی -اغلب دچار مشکلات روانی- قربانی یا قربانی‌هایی -گاه از پیش انتخاب‌شده- را به قتل می‌رساند. در فیلم‌های اسلشر، قاتل معمولاً از وسیله‌ای تیز برای این کار استفاده می‌کند؛ مانند چاقوی ضامن‌دار، تبر، ساتور، یا کارد آشپزخانه (ویکی‌پدیای فارسی، مدخل‌ فیلم اسلشر).

[۵]: از جنسِ مُرده‌ی شرور (The Evil Dead) [ساخته‌ی سام ریمی/ ۱۹۸۱] که در بین سینمادوستان ایرانی به‌نام "کلبه‌ی وحشت" شناخته‌شده‌تر است.

[۶]: از جنسِ پیچ اشتباهی (Wrong Turn) [ساخته‌ی راب اشمیت/ ۲۰۰۳].

[۷]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر منطقه‌ی ۹، می‌توانید رجوع کنید به «آهن‌ها و احساس»؛ منتشرشده به تاریخ پنج‌شنبه ۱ آبان ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۸]: گلام -با صداپیشگی اکبر منانی- کاراکتری در مجموعه‌ی کارتونی ماجراهای گالیور (The Adventures of Gulliver) [ساخته‌ی مشترک جوزف باربارا و ویلیام هانا/ ۱۹۶۸] است که مدام عبارت‌هایی مثلِ «من می‌دونم» یا «من می‌دونستم» به زبان می‌آورد!

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.