این انتخاب من نبود؛ نقد و بررسی فیلم «پسرها گریه نمی‌کنند» ساخته‌ی کیمبرلی پیرس

Boys Don't Cry

كارگردان: کیمبرلی پیرس

فيلمنامه: کیمبرلی پیرس و اندی بینن

بازيگران: هیلاری سوانک، کلویی سوینی، پیتر سارسگارد و...

محصول: آمریکا، ۱۹۹۹

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۱۸ دقیقه

گونه: زندگی‌نامه‌ای، جنایی، درام

بودجه: ۲ میلیون دلار

فروش: بیش‌تر از ۱۱ و نیم میلیون دلار

جوایز مهم: برنده‌ی ۱ اسکار و کاندیدای ۱ اسکار دیگر

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۳۹: پسرها گریه نمی‌کنند (Boys Don't Cry)

 

خانه‌تکانی همیشه هم کار عذاب‌آوری نیست! خانه‌تکانی برای هر کس می‌تواند معنایی داشته باشد؛ برای منتقدان و عشاق سینما می‌تواند به‌منزله‌ی بازبینی فیلم‌های مورد علاقه و تجدیدنظر در فهرست‌هایی مثل ۱۰ فیلم برتر عمر و... و... باشد. اما پسرها گریه نمی‌کنند... فیلمی که تحت هیچ شرایطی حاضر به دوباره دیدن‌اش نخواهم شد! پسرها گریه نمی‌کنند طی همان نخستین و واپسین دیدار، برای خودش جایگاهی مرتفع در لیست بهترین‌ و اثرگذارترین‌ فیلم‌هایی که دیده‌ام، دست‌وُپا کرده است.

چنانچه اطلاق لقب متأثرکننده‌ترین فیلم تاریخ سینما به پسرها گریه نمی‌کنند ساخته‌ی کیمبرلی پیرس زیاده‌روی قلمداد شود، بی‌بروبرگرد یکی از متأثرکننده‌ترین فیلم‌هاست. پسرها گریه نمی‌کنند براساس ماجراهای واقعی زندگی تینا رنا براندون [۱] شکل گرفته است؛ جوانی تراجنسی [۲] که تحت هویت مردانه گذران و خودش را با اسم براندون تینا معرفی می‌کرد، او آرزوی به‌دست آوردن هزینه‌ی انجام عمل SRS را داشت ولی آشنایی و رفاقت با گروهی از جوانان بی‌سروُپای فالزسیتیِ نبراسکا و برملا شدن رازش، سرانجام تراژدی دردناکی برای ‌او رقم زد...

ایفاگر نقش براندون/تینا، بازیگر توانمند سینما، هیلاری سوانک است که به‌خاطر این نمایش شکوهمند، اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را از هفتادوُدومین مراسم آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک آمریکا (AMPAS) مورخ ۲۶ مارس ۲۰۰۰ دریافت کرد [۳]. براندون/تینای حقیقی، متولد ۱۹۷۲ در لینکلن نبراسکا بود و بد نیست اگر بدانیم سوانک نیز سال ۱۹۷۴ در همین شهر به‌دنیا آمده است. خانم سوانک، نقش براندون/تینا، خلافکار خرده‌پای خوش‌قلبی را که علی‌رغم مشکل جسمی‌اش در پیِ هرزگی و بی‌بندوُباری نیست، در ۲۴ سالگی [۴] با ادراکی مثال‌زدنی بازی می‌کند.

فیلم با اتکا بر رئالیسم قوی و گزنده‌اش، به نقد جامعه‌ی -برخلاف انتظار خیلی‌ها- بسته‌ی آمریکا در واپسین دهه‌ی قرن بیستم میلادی می‌پردازد. پسرها گریه نمی‌کنند کاملاً قابلیت این را دارد که تحت عنوان سرمشقی برای نزدیک شدنِ دغدغه‌مند به یک معضل حاد اجتماعی و چگونه به زبان سینما برگرداندن‌اش، در کلاس‌های کارگردانی و فیلمنامه‌نویسی به‌دقت مرور شود؛ علی‌الخصوص این‌که‌ اصل ماجرایی که در فیلم شاهدش هستیم، واقعیت داشته است.

چیزی که باعث می‌شود وقایع سهمگینی شبیهِ آنچه بر سر براندون/تینا آمد تا بدین‌پایه گرم و پرخون روی پرده‌ی نقره‌ای جان بگیرد، این است که کارگردان -در مقام پدیدآوردنده‌ی اثر- با کاراکتر محوری، پیوند دلی برقرار کرده باشد و به‌عبارت دقیق‌تر، درخصوص چگونگیِ به تصویر کشیدن حقایق زندگی شخصیت اول فیلم‌اش، خود را مسئول احساس کند؛ نظیر اتفاقی که برای کیمبرلی پیرس افتاده است [۵]. به‌نظرم اگر این فیلم را یک مرد ساخته بود، تا این حد منقلب‌کننده از آب درنمی‌آمد. خانم پیرس به‌خوبی توانسته است همدلی و توجه تماشاگران پسرها گریه نمی‌کنند را برانگیزد [۶]؛ در مرحله‌ی نخست نسبت به براندون/تینا و فراتر از آن، تمامی کسانی که از دست‌وُپنجه نرم کردن با این تناقض جنسیتی رنج می‌برند.

آری! در زمانه‌ای که خواست فردی در برابر عرف جامعه‌ی بی‌رحم رنگ می‌بازد، متفاوت‌ها محکوم به طرد و نابودی‌اند. امثال براندون/تینا زیر بار سنگین قضاوت‌های نسنجیده، کج‌فهمی‌ها و نامردمی‌ها کمر خم می‌کنند ولی او هنوز امیدش را از دست نداده بود؛ براندون/تینا فقط ۲۱ سال‌اش داشت! آنچه هیلاری سوانک در پسرها گریه نمی‌کنند بازی کرده، دو نقش نیست اما درواقع هست! تینا براندون و براندون تینا. خانم سوانک، قدرتمندانه، تلخی و مهابت این دوگانگی درونی را به تماشاگر القا می‌کند.

تحمل التهاب و خفقانِ کشنده‌ی حاکم بر سکانس تعرض به براندون/تینای درهم‌شکسته، عذاب الیمی است. همان‌طور که سکانس کشته شدن او -به فاصله‌ی کوتاهی پس از مواجهه با هولناک‌ترین حادثه‌ی سراسر عمرش- را بی‌تردید می‌توان یکی از ۵ مرگ دردناک تمام تاریخ سینما به‌حساب آورد. با وجود گذشت ۱۵ سال از ساخت و اکران فیلم، پسرها گریه نمی‌کنند هنوز هم کوبنده و تأثیرگذار باقی مانده است.

لابد می‌دانید که درباره‌ی تی‌اس‌ها، یک نمونه‌ی به‌دردبخور ایرانی هم داریم: آینه‌های روبه‌رو [ساخته‌ی نگار آذربایجانی/ ۱۳۸۸] که اثرپذیریِ آن از پسرها گریه نمی‌کنند -چه از نظر فرمی و چه به‌لحاظ محتوایی- قابل اثبات است. البته این را به‌عنوان نقطه‌ضعفِ فیلم خانم آذربایجانی [۷] طرح نکردم چرا که معتقدم از هشتم اکتبر ۱۹۹۹ [۸] تا روز رستاخیز(!)، هر زمان و در هر کجای کره‌ی خاک قرار باشد حول‌وُحوش مصائب عدیده‌ی ترنس‌ها فیلمی تولید شود، برکنار از تأثیراتِ انکارناپذیر پسرها گریه نمی‌کنند نخواهد بود.

نکته‌ای که پیرامونِ پسرها گریه نمی‌کنند بایستی حتماً اشاره کنم، این است که فیلم به‌هیچ‌وجه ربطی به نمایش امیال آلوده‌ی دو هم‌جنس‌خواه -که این روزها بسیار باب شده- پیدا نمی‌کند زیرا براندون/تینا به‌واقع مردی است که فقط جسم زنانه دارد؛ لانا هم به‌واسطه‌ی ظاهر و خصوصیات مردانه‌ی براندون، دلبسته‌اش می‌شود و اصلاً لانا و بقیه‌ی آدم‌های دوروُبرش -تا مقطعی از فیلم- خبر از حقیقت ماجرا و راز براندون/تینا ندارند. لانا تصور می‌کند که او یک پسر جوان است. به‌وجود آمدن رابطه‌ای هم‌جنس‌خواهانه میان تینا و لانا، از قضا یکی از سوءتفاهم‌هایی بود که درنهایت موجبات قتل براندون/تینای واقعی را نیز فراهم آورد.

سؤالی که شاید تا مدت‌ها ذهن بیننده را مشغولِ خود کند، این است که «براندون/تینا حق نداشت یک زندگی معمولی داشته باشد؟» او که چیز زیادی نمی‌خواست. براندون/تینا در بند تن زنانه‌اش، فقر مالی و تعصبات طبقه‌ی فرودست‌اش اسیر شده بود... با هیچ متر و معیاری، قبول نمی‌کنم که دل به دل فیلم داده باشید و به‌دنبال ظاهر شدن عنوان‌بندی پایانی، حال‌وُروزتان با بهت‌زدگی و بغض‌آلودگی نسبتی نداشته باشد. اگر روحیه‌ای حساس و شکننده دارید، بهتر است پسرها گریه نمی‌کنند را هرگز نبینید.

 

 

بعدالتحریر:

الف- عنوان متن، برگرفته از شعار تبلیغاتی معروفِ فیلم خوب آینه‌های روبه‌رو است.

ب- از منظری که من به پسرها گریه نمی‌کنند پرداختم، لو دادن قصه اجتناب‌ناپذیر بود. گرچه فیلم براساس واقعیت ساخته شده است و هر کسی می‌تواند پیش‌تر درباره‌اش خوانده باشد؛ پس مثل باقیِ فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای یا تاریخی -که از کل ماوقع اطلاع داریم- می‌شود به تماشایش نشست و لذت برد.

ج- میانِ این ۳۹ شماره، نوشتن درباره‌ی پسرها گریه نمی‌کنند پروسه‌ای بود که نگارنده را به‌شدت آزرد.

 

پژمان الماسی‌نیا

دو‌شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳

[۱]: Teena Renae Brandon.

[۲]: تراجنسی که هم‌چنین به‌نام ترنسکچوال (transsexual) و به‌اختصار تی‌اس یا ترنس هم مطرح است، به افرادی گفته می‌شود که دارای هویت جنسیتی متناقض هستند؛ مثلاً ممکن است فرد اعضای جنسی مردانه داشته باشد درحالی‌که شخصیت جنسیتی‌اش زنانه باشد یا برعکس. این تضاد ممکن است در ذهن، رفتار خصوصی و یا رفتار اجتماعی فرد مشخص باشد (ویکی‌پدیای فارسی، مدخل‌ تراجنسی).

[۳]: کلویی سوینی هم به‌خاطر ایفای نقش لانا تیسدل -محبوبِ براندون/تینا- کاندیدای کسب اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.

[۴]: پسرها گریه نمی‌کنند طی ماه‌های اکتبر و نوامبر ۱۹۹۸ فیلمبرداری شد، خانم سوانک آن زمان ۲۴ ساله بود (ویکی‌پدیای انگلیسی، مدخل‌ فیلم پسرها گریه نمی‌کنند).

[۵]: گویا خانم پیرس بیش‌تر به‌واسطه‌ی خواندن کتاب تمام آنچه او می‌خواست (All She Wanted) نوشته‌ی آفرودیت جونز با مسئله‌ی براندون/تینا درگیر شده و نزدیک به ۵ سال هم صرف تحقیق و نگارش فیلمنامه کرده بود (ویکی‌پدیای انگلیسی، مدخل‌ فیلم پسرها گریه نمی‌کنند).

[۶]: جالب است که کارگردان آینه‌های روبه‌رو نیز چنان‌که اشاره کردم، خانم نگار آذربایجانی بود.

[۷]: مشهورترین ترنس‌های ایرانی، سامان (فرزانه) ارسطو و مریم‌خاتون (فریدون) مُلک‌آرا هستند. سامان ارسطو، بازیگر سینما و تئاتر در سال ۱۳۸۷ موفق به انجام عمل تغییرجنسیت شد. مریم مُلک‌آرا هم اولین تراجنسی شناخته‌شده‌ی ایرانی بود که توانست فتوای مشروعیت تغییرجنسیت را از حضرت امام (ره) دریافت کند. مُلک‌آرا، ششم فروردین ۱۳۹۱ درگذشت (ویکی‌پدیای فارسی، مدخل‌های سامان ارسطو و مریم‌خاتون ملک‌آرا).

[۸]: تاریخ اولین اکرانِ عمومی پسرها گریه نمی‌کنند.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

بن‌بست ترس و تنهایی؛ نقد و بررسی فیلم «درباره‌ی اشمیت» ساخته‌ی الکساندر پین

About Schmidt

كارگردان: الکساندر پین

فيلمنامه: الکساندر پین و جیم تیلور [براساس رمانی از لوییز بگلی]

بازيگران: جک نیکلسون، کتی بیتس، هوپ دیویس و...

محصول: آمریکا، ۲۰۰۲

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۲۴ دقیقه

گونه: کمدی-درام

بودجه: ۳۰ میلیون دلار

فروش: حدود ۱۰۶ میلیون دلار

جوایز مهم: کاندیدای ۲ اسکار

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۳۸: درباره‌ی اشمیت (About Schmidt)

 

الکساندر پین را در کنار سینماگرانی مانند کریستوفر نولان، جیسون رایتمن، استیو مک‌کوئین و... بی‌اغراق می‌توان کشف‌های سینمای دهه‌ی اخیر به‌حساب آورد؛ فیلمسازانی که هر گاه پروژه‌ای کلید می‌زنند، در صدر اخبار رسانه‌ها قرار می‌گیرند و همه منتظر "یک اتفاق تازه" می‌مانند. به‌نظرم راز موفقیت پین -مثل عمده‌ی کارگردانان عاقل و فهمیده!- کار کردن روی قصه‌هایی است که کاملاً به آن‌ها اشراف دارد. آقای پین حتی فیلم‌هایش را اغلب در حوالی زادگاه‌ خود، شهر اوماهای ایالت نبراسکا می‌سازد [۱] و اسم تازه‌ترین ساخته‌اش را هم که لابد می‌دانید: نبراسکا!

درباره‌ی اشمیت، سومین فیلم سینمایی الکساندر پین در مقام کارگردان و اقتباسی از رمانی به‌همین نام، نوشته‌ی لوییز بگلی است [۲]. درباره‌ی اشمیت هم‌زمان با آخرین ثانیه‌های روز پایانی خدمت وارن اشمیت (با بازی جک نیکلسون) به‌عنوان کارشناس بیمه، آغاز می‌شود. فیلم با مرگ ناگهانی هلن، همسر وارن (با بازی جون اسکیب) و سفر پیرمرد بازنشسته از اوماها به سوی دنور ادامه پیدا می‌کند؛ پایان‌بخش درباره‌ی اشمیت نیز ماجراهای مربوط به عروسی جینی، دختر وارن (با بازی هوپ دیویس) و تلاش ناکام پدر برای منصرف کردن دخترش از ازدواج است.

بررسی پیچیدگی‌ها و ریزه‌کاری‌های رابطه‌ی پدر و فرزندی، از مضامین مورد علاقه‌ی آقای پین به‌شمار می‌رود که در فیلم‌هایش به‌نحوی -آشکار یا پنهان- قابل ردیابی است. در این زمینه علاوه بر درباره‌ی اشمیت، به‌طور مشخص نوادگان (The Descendants) [محصول ۲۰۱۱] و به‌ویژه‌ نبراسکا (Nebraska) [محصول ۲۰۱۳] را می‌شود مثال زد. پین هم‌چنین استادِ ساخت کمدی-درام‌های به‌تمام‌معنا در روزگار ماست؛ کمدی-درامی موفق نظیر درباره‌ی اشمیت که سرسوزنی بیش‌تر به هیچ سو، نه کمدی و نه درام، میل نمی‌کند.

طی سفر به دنور، اشمیت درمی‌یابد نه همسر خوبی برای هلن بوده و نه پدر ایده‌آلی برای جینی و در تاریخچه‌ی بی‌فروغ زندگی‌اش باعث تغییر هیچ‌کسی نشده است. وارن حس می‌کند دخترش از سر خانواده‌ی هرتزل و پسرشان زیاد است، اما بین‌ او و جینی آن‌قدر فاصله افتاده که قدرت متقاعد کردن‌اش را ندارد. برای اشمیت که پی برده است در زندگی‌اش کار به‌دردبخوری انجام نداده، قبول هزینه‌ی ناچیز سرپرستی پسربچه‌ای آفریقایی به‌اسم اندوگو مثل آبی است بر آتش.

از خواندن خلاصه‌ی داستان درباره‌ی اشمیت شاید تصور کنید با فیلمی یک‌سره سیاه و خفقان‌آور طرفیم؛ دست نگه دارید! شیوه‌ی الکساندر پین، به رخ کشیدن تلخی‌های حقایق جاری زندگی و تلنگر زدن به پیله‌ی گرم‌وُنرمی است که دورمان تنیده‌ایم. پین اما با هوشمندی و ظرافت، رگه‌های باریکی از امید هم نشان‌مان می‌دهد. از جاذبه‌های فیلم که سرآخر همین کارکرد امیدبخش را در درباره‌ی اشمیت پیدا می‌کند، نامه‌نگاری‌های اشمیت با اندوگو است. تمهیدی برای نزدیک شدن هرچه بیش‌تر مخاطب به افکار وارن و درک موقعیت بغرنج او؛ که با صدای پرورش‌یافته‌ی آقای نیکلسون، شیرینی خاصی به درباره‌ی اشمیت بخشیده.

به‌طور کلی یکی از جذابیت‌های سینمای الکساندر پین، بازی‌ها و بازیگران‌اش هستند. به‌دلیل دلبستگی خاص‌ام به نوادگان و نبراسکا مجدداً به این دو فیلم بازمی‌گردم؛ بعید می‌دانم هیچ‌کجا جُرج کلونی و بروس دِرن را این‌قدر درخشان و دوست‌داشتنی دیده باشید! در درباره‌ی اشمیت هم وضع به‌همین منوال است. به‌جز جک نیکلسون که حساب‌اش از همگی جداست، بهترین بازی‌های فیلم به‌ترتیب به کتی بیتس (در نقش روبرتا، مادر رندال)، درموت مولرونی (در نقش رندال هرتزل، داماد اشمیت) و هوپ دیویس تعلق دارد. بازیگران نقش‌های فرعی نیز انتخاب‌های شایسته‌ای برای باورپذیرتر کردن فیلم هستند، علی‌الخصوص ایفاکنندگان نقش باقی اعضای خانواده‌ی پرجمعیت هرتزل.

نوادگان و نبراسکا قطعاً در کارنامه‌ی حرفه‌ای کلونی و دِرن، نقطه‌ی عطف محسوب می‌شوند. همان‌طور که اگر درباره‌ی اشمیت را یکی از نقاط عطفِ رزومه‌ی پروُپیمان آقای نیکلسون به‌شمار آوریم، چندان به بیراهه نرفته‌ایم. اینجا دیگر جک نیکلسون محور شرارت فیلم نیست! در درباره‌ی اشمیت از آن هرج‌وُمرج‌طلبی و عصیانگری همیشگی فیلم‌های پیشین‌اش اثری نمی‌بینیم؛ وارن اشمیت تنها به‌دنبال خانه‌ی امنی است که ساکنان‌اش دوست‌اش داشته باشند.

اعتراف می‌کنم که تمام ۷۵ اثری را که جکِ بزرگ از ۱۹۵۶ به‌شکلی در آن‌ها حضور داشته است، ندیده‌ام! اما به حافظه‌ی تصویری‌ام که رجوع می‌کنم کم‌تر به‌خاطر می‌آورم نقش شکست‌خورده‌ها را بازی کند و یا خیلی با اشک ریختن میانه‌ی خوبی داشته باشد! آقای نیکلسون در این فیلم با یک نقش‌آفرینی کاملاً کنترل‌شده‌، وارن -بازنشسته‌ای مغموم و محترم- را به ما می‌شناساند. هرچه درباره‌ی اشمیت جلو‌تر می‌رود، نیکلسون در کمال آرامش، جادو می‌کند و به جوهر نقش دست می‌یابد. جک نیکلسون به‌خاطر بازی در درباره‌ی اشمیت، برای دوازدهمین‌بار کاندیدای دریافت جایزه‌ی اسکار بازیگری شد.

از جمله دقایق بامزه‌ی فیلم می‌توان به سعی بیهوده‌ی روبرتای مطلقه برای جلب نظر و به دام انداختن آقای اشمیتِ زن‌مُرده اشاره کرد! کتی بیتس که قبل‌تر به هنرنمایی اسکاری‌اش در میزری (Misery) [ساخته‌ی راب راینر/ ۱۹۹۰] پرداخته بودم، اینجا در نقشی از زمین تا آسمانْ متفاوت، پرانرژی و گرم ظاهر می‌شود. درباره‌ی کتی بیتس و تماشایی و پرحرارت از آب درآمدن نقش روبرتا به‌جز هدایت مؤثر الکساندر پین و توانایی انکارناپذیر خودِ خانم بیتس [۳]، برخورداری از امکان بده‌بستان با اسطوره‌ی زنده‌ی بازیگری سینمای جهان، عالیجناب نیکلسون را هم نباید نادیده گرفت. از صمیم قلب امیدواریم که جک نیکلسون به‌زودی از انزوای خودخواسته‌اش دست بکشد، یک‌بار دیگر شگفت‌زده‌مان کند و پوزه‌ی شایعه‌سازان [۴] را به خاک بمالد!

در دنیای فیلم‌های الکساندر پین یا اصلاً کاراکتر مؤنث پررنگی نمی‌بینیم یا اگر هم وجود دارد، مثل موردِ کیت با بازی جون اسکیب در نبراسکا گستاخ، بددهن، خشن و عاری از خصوصیات معمول زنانه است. در درباره‌ی اشمیت نیز که پین در دقیقه‌ی ۲۷، همسر اشمیت -با بازیگری همین خانم اسکیب- را می‌کُشد! روبرتا هم تا حدّ زیادی به تعریفی که از کاراکتر کیت به‌دست دادم، نزدیک است! دلخواهِ آقای پین، داستان گفتن از مردان بازنده و ته‌ِ خط ‌رسیده است. او بدون فرصت‌سوزی و ‌دستپاچگی -برای نقب زدن به درون آدم‌های درباره‌ی اشمیت به‌خصوص وارن- قصه‌اش را تعریف می‌کند.

الکساندر پین از آزمون به تصویر کشیدن رابطه‌های انسانی موجود در فیلم، نمره‌ی قبولی می‌گیرد. پین به‌شایستگی می‌تواند دغدغه‌های پس از بازنشستگی، هراس‌های تنهایی، مصائب کهنسالی، واهمه از پوچ بودن تمامی راه طی‌شده و بالاخره استرس‌های پیش از ازدواج را به نمایش بگذارد. درباره‌ی اشمیت به‌دنبال شیرفهم کردن قضایا به تماشاگرش نیست و به او اجازه می‌دهد تا از درک جزئیات، لذت ببرد. درباره‌ی اشمیت عاری از ادا و اطوار، یک کمدی-درام جاده‌ایِ دوست‌داشتنی است.

 

پژمان الماسی‌نیا
پنج‌‌شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳

 

[۱]: منظور، فیلم‌های انتخاب (Election) [محصول ۱۹۹۹]، همین درباره‌ی اشمیت و نبراسکا است.

[۲]: چاپ ۱۹۹۶.

[۳]: کتی بیتس هم به‌خاطر ایفای نقش روبرتا، در مراسم هفتادوُپنجم، کاندیدای کسب اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.

[۴]: اشاره به انتشار شایعه‌ی بازنشستگی و از دست رفتن حافظه‌ی آقای نیکلسون در سپتامبر ۲۰۱۳.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.