از جنگ و عشق؛ نقد و بررسی فیلم «قلعه‌ی متحرک هاول» ساخته‌ی هایائو میازاکی

Howl's Moving Castle

عنوان دیگر: Hauru no Ugoku Shiro

كارگردان: هایائو میازاکی

فيلمنامه: هایائو میازاکی [براساس رمان دایانا واین جونز]

صداپیشگان نسخه‌ی انگلیسی‌: کریستین بیل، امیلی مورتیمر، جین سیمونز و...

محصول: ژاپن، ۲۰۰۴

زبان: ژاپنی

مدت: ۱۱۹ دقیقه

گونه: انیمیشن، اکشن، ماجراجویانه

بودجه: ۲۴ میلیون دلار

فروش: بیش‌تر از ۲۳۵ میلیون دلار

درجه‌بندی: PG

جوایز مهم: کاندیدای اسکار بهترین انیمیشن سال

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۴۷: قلعه‌ی متحرک هاول (Howl's Moving Castle)

 

در کلکسیون طعم سینما، جای سینمای انیمیشن و خاطره‌ساز اسطوره‌ای‌اش، هایائو میازاکی خالی بود... قلعه‌ی متحرک هاول فیلمِ نمونه‌ای و عصاره‌ی تمام علایق، اندیشه‌ها، آمال و رؤیاهایی است که آقای میازاکی طی سالیانِ متمادی در آثارش به آن‌ها پرداخته. باد وزیدن گرفته (The Wind Rises) [محصول ۲۰۱۳] را فراموش کنید! این انیمه‌ی بی‌رمق و ملالت‌بار [۱] در قدوُقواره‌ی حُسنِ ختامی پرشکوه بر یک عمر انیمه‌سازی نیست؛ کامل‌ترین فیلم استاد، قلعه‌ی متحرک هاول است.

برخلاف عمده‌ی فیلم‌های هایائو میازاکی، قلعه‌ی متحرک هاول اقتباسی است و برمبنای رمانی به‌همین اسم نوشته‌ی فانتزی‌نویس انگلیسی، دایانا واین جونز ساخته شده؛ نکته‌ای که از نام‌گذاری شخصیت‌ها نیز پیداست. گرچه میازاکی به اسامی اصلیِ منبع اقتباس‌اش وفادار مانده است اما گفتگو ندارد که کارگردان صاحب‌سبکی هم‌چون او اگر فیلم اقتباسی هم بسازد، داستان را -به‌قول معروف- مالِ خود می‌کند و رنگ‌وُبوی مؤلفه‌های آشنای باقی ساخته‌هایش را به اثر می‌بخشد.

چنانچه‌ -مثل نگارنده- همه‌ی ۱۱ فیلم بلند آقای میازاکی را دیده باشید، تصدیق خواهید کرد که قلعه‌ی متحرک هاول گویی چکیده‌ای بسیار شکیل از دلمشغولی‌های همیشگی او -مهم‌ترین‌شان: هنرمندانه روی پرده آوردن زشتی‌های جنگ و مذمت زیاده‌طلبی‌های انسان- است؛ به‌طوری‌که بعید می‌دانم ثانیه‌ای این فکر از ذهن‌تان عبور کند که فیلمنامه‌ی قلعه‌ی متحرک هاول برپایه‌ی یک رمان -که ۱۸ سال پیش‌تر به چاپ رسیده- نوشته شده است. قلعه‌ی متحرک هاول و قضیه‌ی اقتباسی بودن‌اش، یک تفاوت برجسته با اغلب آثار اقتباسی دنیای سینما دارد؛ این‌بار کتاب است که به‌واسطه‌ی اقتباس سینمایی‌اش به شهرت رسیده و مورد توجه قرار گرفته، نه بالعکس!

سوفی، دختر سختی‌کشیده‌ای است که در یک مغازه‌ی کلاه‌فروشی روزگار می‌گذراند. او به‌طور اتفاقی با هاول -جادوگری که بین مردم شایع شده است قلب دختران جوان را می‌دزدد- آشنا می‌شود. این مسئله از دید ساحره‌ای حسود به‌نام ویست -که دلبسته‌ی هاول است- پنهان نمی‌ماند. زن جادوگر، سوفی را طلسم و به پیرزنی سالخورده تبدیل‌ می‌کند. سوفی به امید یافتن راه باطل شدن جادوی ساحره‌ی بدجنس، مسیر کوهستان را در پیش می‌گیرد تا هاول و قلعه‌ی متحرک معروف‌اش را پیدا کند...

قلعه‌ی متحرک هاول شاهکار میازاکی است و بالاتر از تمام انیمه‌های بی‌نظیر او یعنی لاپوتا: قلعه‌ای در آسمان (Laputa: Castle in the Sky) [محصول ۱۹۸۶]، شاهزاده مونونوکه (Princess Mononoke) [محصول ۱۹۹۷] و حتی شهر اشباح (Spirited Away) [محصول ۲۰۰۱] -برنده‌ی اسکار بهترین انیمیشن از هفتادوُپنجمین مراسم آکادمی- می‌ایستد. هایائو میازاکی در قلعه‌ی متحرک هاول خلاقیتی تحسین‌برانگیز را چاشنی تسلط بی‌چون‌وُچرایش بر ابزار کار کرده است تا شاهد انیمه‌ای دغدغه‌مند و کمال‌یافته باشیم که دست‌کمی از فیلم‌های ماندگار تاریخ سینما ندارد. نشان به آن نشان که قلعه‌ی متحرک هاول در فهرست ۲۵۰ فیلم بر‌تر دنیا از نگاه IMDb هم‌اکنون در رتبه‌ی ۱۴۷ قرار دارد [۲].

مضمونی که در قلعه‌ی متحرک هاول نقشی محوری پیدا کرده و میازاکی هرگز تا این اندازه پررنگ بدان نپرداخته بود، عشق است. سوفی در همان برخورد غیرمنتظره‌ی اول، به هاولِ غیرعادی و نه‌چندان خوش‌نام دل می‌بندد و همین دلدادگی، کار دست‌اش می‌دهد! احساس زنانه‌ی جادوگر ویست به او دروغ نمی‌گوید. ساحره‌ی پیر، تاوان بی‌توجهی‌های هاول را از سوفی بیچاره می‌گیرد. قلعه‌ی متحرک هاول نشان می‌دهد که هاول برخلاف حرف‌های وحشتناکی که پشتِ سرش می‌زنند، موجودی به‌شدت احساساتی و بیزار از جنگ است. همان‌طور که سوفی، آن دختر عاری از جذابیتی که انگار محکوم است تا ابد کلاه بدوزد، نیست و زیبایی و ملاحتی خاصِ خود دارد که به‌غیر از هاول، هیچ‌کسی درک‌شان نکرده است.

موسیقی متن در انیمه‌های هایائو میازاکی همواره زیبا و گوش‌نواز است حتی در ضعیف‌ترین اثر او، باد وزیدن گرفته موزیک و ترانه‌های شنیدنی‌اش هستند که در پاره‌ای لحظات، تکانی به پیکره‌ی نیمه‌جان فیلم می‌دهند. قلعه‌ی متحرک هاول و موسیقی‌اش نیز از این قاعده‌ی کلی و تخلف‌ناپذیر مستثنی نیستند. منهای لوپن سوم: قلعه‌ی کالیوسترو (Lupin the Third: Castle of Cagliostro) [محصول ۱۹۷۹] اولین انیمه‌ی سینمایی بلند میازاکی، موزیک متنِ ۱۰ فیلم دیگر او را جو هیسائیشی ساخته؛ یک همکاری مداوم و پربار که سودش به گوش طرفداران پروُپاقرصِ سینمای آقای میازاکی رفته است!

قلعه‌ی متحرک هاول آن‌قدر جهان‌شمول هست که هر آدمی در هر گوشه‌ی دنیا، مطابق با تجربه‌های زیستی‌اش با آن ارتباط برقرار کند. در فیلم، جنگی هولناک در جریان است؛ منِ ایرانیِ دهه‌ی شصتی، زمانی که جنگنده‌های پرنده‌ی میازاکی را می‌بینم، بی‌درنگ یاد عبور وحشت‌زای میگ‌های عراقی از فراز سرمان در شب‌های جنگ‌زدگی می‌افتم و مثل بید می‌لرزم! کریه‌المنظر بودنِ فجایعی نظیر جنگ، خون‌ریزی، کشت‌وُکشتار و تخریب و لطمه به جهانِ طبیعت را کارگردان با قدرتی مثال‌زدنی به تصویر می‌کشد... و کسی هست که نداند سرنخ تمامی این هراس‌های آقای میازاکی و هم‌نسلان‌اش، به هیروشیما و ناکازاکی می‌رسد؟

بد نیست با صداپیشگان سرشناس نسخه‌ی انگلیسی‌زبان قلعه‌ی متحرک هاول هم آشنا شوید: کریستین بیل (در نقش هاول)، امیلی مورتیمر (در نقش سوفی جوان)، جین سیمونز (در نقش سوفی سالخورده)، لورن باکال (در نقش جادوگر ویست) و بالاخره بیلی کریستال (در نقش کالسیفر). قلعه‌ی متحرک هاول پنجم مارس ۲۰۰۶ طی هفتادوُهشتمین مراسم آکادمی، کاندیدای اسکار بهترین انیمیشن بود. دو رقیب‌اش، عروس مُرده (Corpse Bride) [ساخته‌ی مشترک تیم برتون و مایک جانسون/ ۲۰۰۵] و والاس و گرومیت: نفرین موجود خرگوش‌نما (Wallace & Gromit: The Curse of the Were-Rabbit) [ساخته‌ی مشترک نیک پارک و استیو باکس/ ۲۰۰۵] بودند که جایزه را با کج‌سلیقگی به فیلم دوم دادند.

قلعه‌ی متحرک هاول جذاب و درگیرکننده است و بیننده را تا انتها، مشتاقانه به‌دنبال خود می‌کشاند. در قلعه‌ی متحرک هاول به‌نحوی کنجکاوی‌برانگیز، وارد جهانِ پر از رمزوُراز جادوگران و ساحره‌ها می‌شویم؛ مجوز ورود بی‌دردسرمان را البته عالیجناب میازاکی صادر می‌کند که در نوع خودش، جادوگری افسانه‌ای است. او با جان بخشیدن به ایده‌هایی خلاقانه افسون می‌کند، شگفتی می‌آفریند و حسِ دلچسب شگفت‌زدگی را به دوستداران بی‌شمار انیمه‌هایش -در سرتاسر دنیا- تقدیم می‌کند... سینمای پرجزئیات میازاکی که حالا -نوامبر ۲۰۱۴- قدمتی ۳۵ ساله پیدا کرده، نمونه‌ی خوبی برای بررسی آثار یک فیلمساز مؤلف است.

 

پژمان الماسی‌نیا

دو‌شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳

[۱]: برای اطلاع از ادله‌ام جهت اطلاق چنین القابی به باد وزیدن گرفته، رجوع کنید به نقد و بررسی مبسوط آن تحت عنوان «امیدهای بربادرفته»، منتشرشده به تاریخ ۷ تیر ۱۳۹۳ در «این لینک».

[۲]: تاریخ آخرین بازبینی صفحه‌ی ۲۵۰ فیلم برتر IMDb؛ ۱۴ نوامبر ۲۰۱۴.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

شبِ مُدام؛ نقد و بررسی فیلم «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» ساخته‌ی مایک نیکولز

Who's Afraid of Virginia Woolf

كارگردان: مایک نیکولز

فيلمنامه: ارنست لمان [براساس نمایشنامه‌ی ادوارد آلبی]

بازيگران: الیزابت تیلور، ریچارد برتون، جرج سگال و...

محصول: آمریکا، ۱۹۶۶

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۳۱ دقیقه

گونه: درام

بودجه: ۷ و نیم میلیون دلار

فروش: ۴۰ میلیون دلار

جوایز مهم: برنده‌ی ۵ اسکار و کاندیدای ۸ اسکار دیگر

 

طعم سینما - شماره‌ی ۴۶: چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ (Who's Afraid of Virginia Woolf)

 

چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ از تلخ‌ترین و گزنده‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست؛ گونه‌ای خاص و عمیق از تلخی و گزندگی که به این زودی‌ها دست از سر مخاطب برنمی‌دارد و تا مدت‌ها، با تلنگری کوچک، سروقت‌اش می‌رود. فیلم به‌تمامی در شب می‌گذرد، چه تقارن معنی‌داری! چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ به‌مثابه‌ی دوئلی سهمگین است. نبردی تن‌به‌تن و نفس‌به‌نفس که هیچ برنده‌ای ندارد؛ پیروز این میدان هم بی‌تردید شکست‌خورده‌ای تمام‌عیار بیش‌تر نیست.

چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ ترجمانی سینمایی از یک متن نمایشی استخوان‌دار است. مارتا (با بازی الیزابت تیلور) و جرج (با بازی ریچارد برتون) زن و شوهری میانسال و به‌ظاهر ایده‌آل هستند. جرج در دانشکده‌ای که پدر مارتا رئیس‌اش است، تاریخ درس می‌دهد. مارتا پس از اتمام یک مهمانی شبانه، زوجی جوان به‌اسم نیک (با بازی جرج سگال) و هانی (با بازی سندی دنیس) را به خانه دعوت می‌کند. جرج که دلِ خوشی از این شب‌نشینی دیرهنگام با حضور همکارِ تازه از گردِ راه رسیده‌اش ندارد، بنای ناسازگاری می‌گذارد و متلک‌های ویران‌کننده‌ی مارتا را به جان می‌خرد...

ادوارد آلبی نامی پرآوازه در نمایشنامه‌نویسی قرن بیستم است، از آن طرف مایک نیکولز را داریم که از فیلمسازان قابل احترامِ -به‌ویژه دهه‌های ۶۰ و ۷۰- سینمای آمریکا به‌شمار می‌رود و بعد از این‌ها، تازه می‌رسیم به خانم تیلور و آقای برتون که علاوه بر این‌که به‌عنوان بازیگرانی قدر می‌شناسیم‌شان، واقعاً هم طی زمان فیلمبرداری چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ زن و شوهر بودند! بدون شک، بخش عمده‌ای از باورکردنی از کار درآمدن رابطه‌ی زناشویی مارتا و جرج را بایستی مدیون همین حقیقتِ فرامتنی دانست.

درست است که آلبی نمایشنامه‌نویس قابلی بوده اما افتخار فیلمنامه‌ی پرجزئیات چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ را نباید یک‌سره به حساب او واریز کرد چرا که یک نام احترام‌برانگیز دیگر نیز همراه فیلم هست: ارنست لمان؛ فیلمنامه‌نویس برجسته‌ی سه دهه‌ی ۵۰، ۶۰ و ۷۰ که از قضا تهیه‌کنندگی چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ را هم بر عهده دارد. ادوارد آلبی طبق اظهارنظر خودش، آن زمان تجربه‌ای در نوشتن فیلمنامه نداشته و لمان بوده است که به داد این اقتباس سینمایی رسیده. حضور ارنست لمان به‌علاوه باعث شده است که فیلم هرچه بیش‌تر از اتمسفرِ به‌قول معروف "تئاتری" فاصله بگیرد. اگر اشتباه نکنم نمایشنامه تماماً در مکانی ثابت -یک اتاق- می‌گذرد و خبری از اتومبیل، کافه و باغ نیست.

در چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ به‌هیچ‌وجه حس نمی‌کنید با اولین ساخته‌ی یک جوان ۳۵ ساله طرفید. مایک نیکولز پیش از این فیلم، استعدادش در هدایت بازیگران را روی سن نشان داده و درواقع برای کارگردانی این نمایشنامه‌ی پرطرفدار، از تئاتر راهی سینما شده بود. او در گام نخست به موفقیت کم‌نظیری دست یافت؛ کاندیداتوری اسکار در تقریباً تمامی رشته‌ها -سیزده مورد!- موقعیتی نبود که هر فیلم‌اولی انتظارش را داشته باشد. چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ در ردیف پرافتخارترین فیلم‌اولی‌های سینماست؛ از آن اتفاق‌ها که شاید فقط یک‌بار در زندگی هنری یک فیلمساز رخ دهد.

چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ برنده‌ی پنج اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن (الیزابت تیلور)، بازیگر نقش مکمل زن (سندی دنیس)، فیلمبرداری سیاه‌وُسفید (هاسکل وکسلر)، طراحی هنری (ریچارد سیلبرت و جرج جیمز هاپکینز) و طراحی لباس (ایرنه شاراف) شد. ‌علاوه بر این، در هشت رشته‌ی بهترین فیلم (ارنست لمان)، کارگردانی (مایک نیکولز)، فیلمنامه‌ی اقتباسی (ارنست لمان)، بازیگر نقش اول مرد (ریچارد برتون)، بازیگر نقش مکمل مرد (جرج سگال)، صدا (جرج گراوس)، تدوین (سام اوستین) و موسیقی (آلکس نورث) نیز کاندیدای کسب جایزه از سی‌وُنهمین مراسم آکادمی بود.

به‌جز فیلمنامه -که برشمردم- المان مهم دیگری که چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ را از فروغلطیدن به ورطه‌ی تله‌تئاتر نجات داده، فیلمبرداری هاسکل وکسلر است. چقدر خوب که این فیلم سیاه‌وُسفید گرفته شده! برعکسِ فیلم‌های وطنی که فیلمبرداری سیاه‌وُسفیدشان یا برای لاپوشانی ضعف‌ها و سهل‌انگاری‌ها و یا -بدتر از آن- نوعی پز بلاهت‌آمیز روشن‌فکرانه است؛ سیاه‌وُسفید بودن چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ کاملاً منطقی و سازگار با حال‌وُهوای حاکم بر فیلم است. اصلاً چنین حجم قابل توجهی از تلخی را مگر امکان داشت با نگاتیوهای رنگی روی پرده آورد؟

موقعیت آدم‌های چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ حالا برای سینمادوستان آشناست؛ کاراکترهایی گرفتار آمده در شرایطی ویژه که با گذشت مدت زمانی -عمدتاً کوتاه- مشخص می‌شود آن‌هایی که در ابتدا به‌نظر می‌رسیده، نبوده‌اند و حقایقی ناخوشایند ورای چهره‌ها و رابطه‌ها نهفته است. چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ فیلمی دیالوگ‌محور و ناگفته پیداست که چنین اثری، بازیگر درست‌وُحسابی می‌طلبد. فیلم فقط با حضور چهار بازیگر جلو می‌رود ولی ممکن نیست کمبودی احساس کنید و یا دچار کسالت و ملال شوید؛ چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ هرگز از نفس نمی‌افتد.

هیچ‌کدام از بازیگران چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ به‌اندازه‌ی الیزابت تیلور زحمت نکشیدند؛ او ریسک رفتن زیر بار افزایش وزن و یک چهره‌پردازی پرکار را -که پیر و زشت جلوه‌اش می‌داد- پذیرا شد و جلوی دوربین هم از جان‌وُدل مایه گذاشت تا مارتا فقط با او برایمان مارتا باشد. مثلاً تخیل کنید از میان بازیگران زنِ سردوُگرم‌چشیده‌ی سینمای امروز، میشل فایفر این نقش را بازی کرده بود، افتضاح به بار می‌آمد! قبول ندارید؟! تیلور دومین اسکارش را برای ایفای نقش مارتا گرفت.

نقش مردی تلخ و سخت، پررمزوُراز و درون‌گرا که ریچارد برتون همواره به‌نحو احسن از عهده‌ی ایفایش برمی‌آمد، اینجا به بار نشسته و ماندگارترین حضور سینمایی او در چنین قالبی، با چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ رقم می‌خورد. چه خاطره‌انگیز می‌شد اگر برتون هم همان سال اسکار می‌گرفت، کاش فرد زینه‌مان مردی برای تمام فصول (A Man for All Seasons) را یک سال دیرتر ساخته بود! خانم تیلور و آقای برتون حتی اگر هیچ کار دیگری در سینما انجام نداده بودند، همین یک فیلم برای جاودانه‌ شدن‌شان کافی بود؛ لیز و ریچارد در چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ هر دو بر فراز قله ایستاده‌اند.

پیش‌تر طی طعم سینمای مختصِ گربه روی شیروانی داغ (Cat on a Hot Tin Roof) [ساخته‌ی ریچارد بروکس/ ۱۹۵۸] به دوبله‌ی فارسی بی‌همتای چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ اشاره کرده بودم. دوبله‌ی این فیلم به‌نوعی مکمل هنرنمایی بانو ژاله کاظمی و استاد چنگیز جلیلوند در گربه روی شیروانی داغ محسوب می‌شود. برتری دادن یکی از این دو دوبله نسبت به دیگری، کار حقیقتاً دشواری است. شاید بشود از دو مورد با قطعیت یاد کرد: نقش‌گویی‌های بانو کاظمی به‌جای خانم تیلور در این دو فیلم، بهترین دوبله‌هایی است که روی فیلم‌های این سوپراستار سینمای کلاسیک صورت گرفته و در گام بعدی، به‌نظرم دوبله‌ی چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ و گربه روی شیروانی داغ، برجسته‌ترین یادگارهای بانوی بزرگ دوبله‌ی فارسی هستند؛ گرچه زنده‌یاد کاظمی آثار به‌یادماندنی کم ندارد. این فیلم‌ها هم‌چنین دو نقطه‌ی اوج در کارنامه‌ی حرفه‌ای عریض‌وُطویل چنگیز جلیلوند به‌شمار می‌روند.

مایک نیکولز اصلاً در به تصویر کشیدن پیچ‌وُخم‌های روابط زن و مرد، تبحر دارد؛ فارغ‌التحصیل‌اش را که حتماً به‌یاد دارید. چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ نیز در عین سادگی ظاهری‌، نمایشی بغرنج از اوج‌گیری تنش میان شخصیت‌هایی تودرتو و پیچیده است. چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ یک کمدی-درام به‌تمام‌معنی سیاه است که از تماشاگرش به‌جای قهقهه، زهرخند می‌گیرد. علی‌رغم این‌که فیلم بعضاً تحت ‌همین عنوان -کمدی سیاه- شهرت یافته، اعتقاد دارم که اطلاق "درام روان‌شناسانه" به چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ حقِ مطلب را درمورد این فیلم چندلایه بهتر ادا می‌کند.

به عقیده‌ی نگارنده، کوچک‌ترین اهمیتی ندارد که نیک و هانی واقعی هستند یا ماحصل افراط مارتا و جرج در مصرف مشروبات الکلی؛ آنچه اهمیت دارد، درام قدرتمندی است که در پسِ رگبار دیالوگ‌هایی که زن و مرد، بی‌رحمانه بر سر یکدیگر آوار می‌کنند، شکل می‌گیرد. مهم، ترسیم هنرمندانه‌ی دره‌ی بسیاربسیار عمیقی است که میان مارتا و جرج، فاصله‌ای پرنشدنی انداخته. آن دو درنهایت آدم‌هایی تنها هستند که با وجود زخم‌های التیام‌ناپذیری که به هم می‌زنند، پناهگاهی به‌جز یکدیگر ندارند. همدیگر را مجروح می‌کنند، می‌ترسانند و دیگربار و دیگربار -از شدت ترس- پناه به آغوش هم می‌برند. رابطه‌ی مارتا و جرج، نگسستنی و آمیخته‌ی عشق و نفرت است. آن‌ها هر دو از تنهایی می‌ترسند... هرچه بیش‌تر از چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ می‌نویسم، به دیدنِ دوباره‌اش مشتاق‌تر می‌شوم؛ پس از آنجا که فعلاً فرصت‌اش را ندارم، بهتر است کات کنم!

 

پژمان الماسی‌نیا
پنج‌شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.