کلیشه‌ای ولی ترسناک؛ نقد و بررسی فیلم «تسخيرشده» ساخته‌ی مک کارتر

Haunt

كارگردان: مک کارتر

فيلمنامه: اندرو بارر

بازيگران: هریسون گیلبرتسون، لیانا لیبراتو، جکی ویور و...

محصول: آمریکا، ۲۰۱۳

زبان: انگلیسی

مدت: ۸۶ دقیقه

گونه: ترسناک، معمایی

درجه‌بندی: R

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۶۰: تسخيرشده (Haunt)

 

بعد از گذشت مدتی مدید، بالاخره دری به تخته خورد و موفق شدم فیلم‌ترسناک به‌دردبخوری که ارزشِ تا انتها وقت گذاشتن داشته باشد، ببینم! تسخيرشده (Haunt) -به کارگردانیِ مک کارتر- را علی‌رغم عنوان نخ‌نما و دافعه‌برانگیزش -که سال‌هاست به اشکال و ترکیبات مختلف در پیشانی فیلم‌های رده‌ی سینمای وحشت تکرار می‌شود- می‌توان در میان تولیدات یکی-دو سالِ اخیرِ این گونه‌ی سینماییِ محبوب، درمجموع اثری قابلِ قبول و دیدنی به‌حساب آورد.

مهم‌ترین دلایل این مقبولیت را بایستی در شروع کوبنده‌ی فیلم، برخورداری‌اش از منطق روایی و هم‌چنین غافلگیری پایانیِ آن جست‌وُجو کرد. به‌عبارتِ جزئی‌تر، تسخيرشده با یک مقدمه‌ی درگیرکننده، تماشاگر را به تعقیب ادامه‌ی داستان تشویق می‌کند؛ ماجراهای بعدی هم به‌نحوی به‌دنبال یکدیگر چیده شده‌اند که مانعِ نصفه‌نیمه رها کردن فیلم می‌شوند؛ عاقبت نیز شاهد پایان‌بندی‌ای هستیم که ضمن باورپذیر بودن، علت وقایع پیش‌آمده را روشن می‌سازد و در حدّ خودش غیرمنتظره است.

خانواده‌ی ۵ نفره‌ی اشر به خانه‌ای جدید نقل‌مکان می‌کنند؛ خانه سابقاً محلّ زندگی مورلوها بوده و صاحب آوازه‌ی ناخوشایندی است زیرا چهار عضو از پنج عضوِ خانواده‌ی مورلو هریک به‌ترتیبی جان خودشان را در آنجا از دست داده‌اند. تمرکز فیلم روی پسر ۱۸ ساله‌ی اشرهاست؛ اوان (با بازی هریسون گیلبرتسون) در حوالی خانه‌ی مذکور با دختری هم‌سن‌وُسال خودش به‌نام سامانتا (با بازی لیانا لیبراتو) آشنا می‌شود که از دست آزارهای پدری دائم‌الخمر به تنگ آمده است. پدر سامانتا مدام او را به بی‌بندوُباری و فرار از خانه متهم می‌کند چرا که مادرش سال‌ها پیش، آن دو را بی‌خبر ترک کرده و هرگز بازنگشته است. دختر جوان که در وجودش کشش عجیبی نسبت به عمارت نفرین‌شده‌ی مورلو احساس می‌کند، معتقد است یکی از ارواح ساکن خانه، کار نیمه‌تمامی دارد که او و اوان باید هرطور شده از آن سر دربیاورند...

در عین حال که تسخيرشده را اثری بی‌عیب‌وُنقص به‌حساب نمی‌آورم اما وجوه مثبتی در فیلم یافتم که ترغیب شدم درباره‌اش بنویسم. یک ویژگی برجسته‌ی تسخيرشده، بهره‌گیریِ درست از کلیشه‌ها و مختصات ژانر به نفع فیلم است؛ همان‌طور که از زبان زنِ راوی در دقایق نخست، هوشمندانه اشاره می‌شود: «اول داستان با یه خونه شروع می‌شه... رفتن به خونه‌ی جدید در متن ماجرا قرار داشت...» (نقل به مضمون) و کیست که نداند "خانه‌ی جدید" و "اسباب‌کشی" از جمله اجزاء جدایی‌ناپذیرِ فیلم‌های ترسناک‌اند؟!

استفاده‌ی به‌جا و به‌اندازه از نریشن -با صدای ژانت (با بازی جکی ویور)، آخرین بازمانده‌ی خانواده‌ی مورلو- در تسخيرشده، به باورپذیری اثر و تسهیل ارتباط مخاطب با آن کمک می‌کند. حضور راوی نه آن‌قدر زیاد و دست‌وُپاگیر است که تسخيرشده را تبدیل به یک "مستند-داستانی" کند و نه آن‌قدر کم و الکن که باری روی دوش فیلم باشد و بر ابهامات احتمالی بیفزاید. در نظر گرفتن یک راوی برای تسخيرشده و بر زبان آوردنِ جملاتی از آن دست -که اشاره شد- سبب ایجاد گونه‌ای تمایز برای فیلم شده که فاصله‌گذاری برشتی [۱] را به‌یاد می‌آورد.

به‌جز رعایت اغلب مؤلفه‌های گونه‌ی سینمای وحشت، تسخيرشده یک ادایِ دین تماشایی و مطابق با حال‌وُهوای فیلم هم به سکانس معروف، تا ابد ماندگار و ارجاع‌پذیرِ حمامِ روانی (Psycho) [ساخته‌ی آلفرد هیچکاک/ ۱۹۶۰] دارد که در نوع خود، اضطراب‌آور از کار درآمده است. اندرو بارر، فیلمنامه‌نویسِ تسخيرشده موقعیت‌های هراس‌آور را در قالب یک زمان‌بندی مشخص و به‌شکل حساب‌شده‌ای در فیلم پخش کرده است؛ به‌گونه‌ای‌که هر وقت احساس می‌کنیم تسخيرشده دارد از نفس می‌افتد، وقوع حادثه‌ای تازه، سبب می‌شود که تماشاگر هم‌چنان مشتاق و پیگیر پای فیلم بنشیند.

جای خوشحالی دارد که روح خسران‌دیده و بی‌آرام فیلم -که تمام آتش‌ها به‌نوعی از گور مبارک ایشان زبانه می‌کشد!- خوب و در حدّ انتظار، هول‌انگیز از آب درآمده که البته باید توجه داشت که بخشی از این مهم، به خلاقیتِ تدوین‌گر (روبن سبان) بازمی‌گردد و تنها مربوط به جلوه‌های ویژه‌ی فیلم نیست. تدوینِ تسخيرشده متکی به قطع‌های سریع در بزنگاه‌های مناسب است که اتفاقاً همین خصیصه‌ی عدم تأکید و مکث، خود باعث می‌شود تا اگر سازوُکار روح کم‌وُکاستی هم دارد به‌هیچ‌عنوان به چشم نیاید و توی ذوق بیننده نخورد.

تسخيرشده به‌غیر از جکی ویور، بازیگر چهره ندارد. او که به گواه پیشینه‌ی حرفه‌ای‌اش در ایام جوانی فروغ چندانی نداشته، حالا در پیرانه‌سر مورد توجهِ اهالی سینما و سینمادوستان واقع شده است و در خارج از مرزهای استرالیا نیز شهرتی به‌هم زده. ویور که در کارنامه‌ی خود برای قلمرو پادشاهی حیوانات (Animal Kingdom) [ساخته‌ی دیوید میچاد/ ۲۰۱۰] و کتابچه‌ی بارقه‌ی امید (Silver Linings Playbook) [ساخته‌ی دیوید اُ. راسل/ ۲۰۱۲] دو نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن دارد، در تسخيرشده هم قابلِ اعتنا و مؤثر ظاهر می‌شود.

توضیح واضحات است که طبق روال معمول اکثر نقدهایم، تلاش کردم از زوایایی به فیلم بپردازم که داستان‌اش لو نرود تا اگر مخاطبی قصد کرد فیلم را ببیند، لذت ببرد. قصدم هم این نبود که تسخيرشده را تا مرتبه‌ی یک شاهکار بالا ببرم! به‌طور کلی، به این نکته توجه داشته باشید که در فرایند مواجهه با غالب آثار ژانر وحشت -به عللی همیشگی از جمله صرف بودجه‌ی اندک- بایستی سطح توقع‌تان را از تمامی المان‌های فیلم پایین بیاورید و به‌عنوان مثال، هیچ‌وقت انتظار کیفیتِ بلاک‌باستری از جلوه‌های ویژه‌ی هارورها نداشته باشید!

بدین‌ترتیب، همان‌طور که پیش‌تر نیز گفتم تسخيرشده را فیلمی تمام‌وُکمال نمی‌دانم چرا که مثلاً فیلمنامه‌اش عاری از حفره نیست. با این وجود، فیلم گلیم‌اش را از آب بیرون می‌کشد و مخاطب را سرخورده نمی‌کند. تسخيرشده چنانچه هیچ نکته‌ی دندان‌گیر و جذابی برایتان نداشته باشد و حتی اگر نتواند لحظه‌ای بترساندتان، اقلاً این حُسن را دارد که فیلم پادرهوا و بلاتکلیفی نیست و پس از ظاهر شدن تیتراژ پایانی، به‌واسطه‌ی -حدوداً- یک ساعت و نیم زمانی که صرف دیدن‌اش کرده‌اید؛ احساسِ یک فریب‌خورده‌ی رهاشده را نخواهید داشت!

تسخيرشده در کنار تریلر درخشانِ مامان (Mama) [ساخته‌ی اندرس موچیتی]، فیلم خوبِ پاکسازی (The Purge) [ساخته‌ی جیمز دی‌موناکو]، دنباله‌ی موفق توطئه‌آمیز: قسمت دوم (Insidious: Chapter 2) [ساخته‌ی جیمز وان] و ترسناکِ استاندارد و قابل احترامِ احضار روح (The Conjuring) [ساخته‌ی جیمز وان] پنج نمونه از برجسته‌ترین فیلم‌های ۲۰۱۳ در رده‌ی سینمای وحشت بودند. با این‌همه، تسخيرشده فیلم مهجوری است که در سایت‌های IMDb و راتن تومیتوس هنوز [۲] امتیازی درخور شأن‌اش نگرفته. تسخيرشده شاهدمثالِ مناسب دیگری است که متوجه‌مان می‌کند این امتیازها را همیشه نباید ملاک سنجش ارزش یک فیلم قرار داد.

 

پژمان الماسی‌نیا

پنج‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳

[۱]: عدم ارتباط حسی بین مخاطب و اثر و جایگزینی رابطه‌ی فکری و عقلانی (از طریق بیگانه‌سازی) و هم‌چنین روایت داستان به‌جای وقوع داستان و قطع کردن نمایش در جاهایی که امکان رابطه و پیوند حسی نمایشنامه و مخاطب وجود دارد، از مشخصات این ساختمان نمایشی است. تئاتر روایی برتولت برشت با استفاده از یک راوی در بطن نمایشنامه و متن‌های توصیفی خارج از دیالوگ و نیز چکیده‌ای از وقایع هر صحنه در آغاز پرده که با هدف زدودن هیجان در نزد تماشاگر صورت می‌گیرد، درصدد برانگیختن قوه‌ی تفکر تماشاگر است و او را به تقابل با آن‌چه که بر صحنه نمایش داده می‌شود، وامی‌دارد (ویکی‌پدیای فارسی، مدخل‌ برتولت برشت).

[۲]: حداقل تا زمان انتشار این نقد؛ یعنی ۱ ژانویه‌ی ۲۰۱۵.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

مثل سوزن در انبار کاه؛ نقد و بررسی فیلم «تحت توجه شیطان» ساخته‌ی مت بتینلی-اولپین و تایلر ژیلت

Devil's Due

كارگردان: مت بتینلی-اولپین و تایلر ژیلت

فيلمنامه: لیندزی دولین

بازیگران: آلیسون میلر، زاک گیلفورد، سام اندرسون و...

محصول: آمریکا، ۲۰۱۴

مدت: ۸۹ دقیقه

گونه: ترسناک، معمایی

درجه‌بندی: R

 

آثار رده‌ی سینمای وحشت -علی‌رغم محبوبیت این گونه‌ی سینمایی نزد عموم سینمادوستان- عمدتاً فیلم‌های مهجور و قدرندیده‌ای هستند که حتی اکثر منتقدان اقبال زیادی به آن‌ها نشان نمی‌دهند و در سایت‌های سینمایی شناخته‌شده‌ای نظیر IMDb، راتن تومیتوس و متاکریتیک هم نمی‌توانند امتیازهای بالایی به‌دست آورند. در این میان، جالب است که اگر فیلمساز نام‌آشنایی نیز به سراغ کارگردانی فیلم‌ترسناک برود، نتیجه‌ی کارش -هم‌سنگ دیگر ساخته‌های او- تحویل گرفته نمی‌شود!

روانی (Psycho) [ساخته‌ی آلفرد هیچکاک/ ۱۹۶۰]، بچه‌ی رزماری (Rosemary's Baby) [ساخته‌ی رومن پولانسکی/ ۱۹۶۸] و جن‌گیر (The Exorcist) [ساخته‌ی ویلیام فریدکین/ ۱۹۷۷] را جزء فیلم‌های نمونه‌ای و استثناهای تاریخ سینما باید محسوب کرد. به‌عنوان مثال، چه تعداد از علاقه‌مندان پروُپاقرص سینما اطلاع دارند ساموئل فولرِ بزرگ علاوه بر فیلم‌نوآر مشهورش جیب‌بری در خیابان جنوبی (Pickup on South Street) [محصول ۱۹۵۳]؛ درامی برجسته با مایه‌های سینمای وحشت به‌نام سگ سفید (White Dog) [محصول ۱۹۸۲] هم دارد که اتفاقاً در آخرین سال‌های فعالیت حرفه‌ای‌اش، در اوج کمال و پختگی آن را ساخته است؟ آن‌هایی که می‌دانند، کدام‌شان فیلم را دیده‌اند؟... بگذریم! مشت نمونه‌ی خروار است.

شاید بایستی به آن دسته از قلم‌به‌دستانی که نظر مساعدی روی فیلم‌ترسناک‌ها ندارند، تا اندازه‌ای هم حق داد. این فیلم‌ها اغلب نه بودجه‌ی درست‌وُحسابی دارند و نه بازیگران تراز اول. اما گناه تمام کم‌توجهی‌ها و نادیده گرفته شدن‌های پیش‌گفته را نمی‌شود یک‌سره به گردن سرمایه‌گذاری اندک و بازیگر گمنام و منتقد کم‌لطف انداخت. یک دلیلِ مهم‌اش را باید در نخ‌نما کردنِ مضامین هزاربار استفاده‌شده و به‌عبارتی: تکرار و تکرار و تکرار جست‌وُجو کرد. تحت توجه شیطان ساخته‌ی مشترک مت بتینلی-اولپین و تایلر ژیلت یکی از تازه‌ترین تولیدات سینمای وحشت است که می‌تواند شاهدمثال خوبی برای این عارضه‌ی سرطانی باشد!

تحت توجه شیطان به پیامدهای ناگوار اتفاقی می‌پردازد که در ماه عسل برای زاک مک‌کال (با بازی زاک گیلفورد) و تازه‌عروس‌اش، سامانتا (با بازی آلیسون میلر) رخ می‌دهد. زاک و سامانتا پس از عروسی به دومینیکن می‌روند. آن‌ها شب قبل از بازگشت‌شان به ایالات متحده، با اصرار یک راننده‌ی تاکسی، وارد مراسم مرموزی می‌شوند که در زیرزمین کلوپی شبانه در حال برگزاری است؛ زن و شوهر جوان پس از صرف نوشیدنی بدمزه‌ای، هوش و حواس‌شان را از دست می‌دهند. صبح روز بعد که زاک و سامانتا، گیج‌وُمنگ -در هتل محل اقامت‌شان- از خواب بیدار می‌شوند، چیزی از شب گذشته به‌خاطر نمی‌آورند. مدتی بعد، سامانتا به زاک اطلاع می‌دهد که -علی‌رغم مصرف مرتب قرص ضدحاملگی- باردار شده است. زن جوان به‌تدریج متوجه تغییرات عدیده‌ای در وجودش می‌شود؛ مثلاً او که یک گیاه‌خوار تمام‌عیار است، تمایل شدیدی نسبت به خوردن گوشت آن‌هم از نوع خام‌اش پیدا می‌کند...

این خلاصه‌ی داستان -به‌خصوص تکه‌ی آخرش- به‌نظرتان آشنا نمی‌آید؟! کافی است به عناوین چند فیلم کلاسیک و خاطره‌انگیزی که در سطور آغازین نوشتار برشمردم، نگاهی دوباره بیندازید! آفرین! بچه‌ی رزماری! البته بین تحت توجه شیطان و بچه‌ی رزماری [۱] تفاوتی انکارنشدنی وجود دارد؛ پس از گذشت نزدیک به نیم قرن، شاهکار پولانسکی هنوز مرکز توجه است و مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد، اما تحت توجه شیطان از همین حالا یک فیلم فراموش‌شده است. در بهترین حالت، تحت توجه شیطان شاید تحت ‌عنوان تلاشی ناموفق در ترجمانی امروزی از بچه‌ی رزماری به‌یاد آورده شود و دیگر هیچ!

تحت توجه شیطان -که احتمالاً ترجمه‌ی فارسی بهتری از برگردان‌هایی نظیر "روز تولد شیطان" باشد- در سینمای وحشت، حرف تازه‌ای نمی‌زند و فقط سعی دارد از چهارچوبی که پیش‌تر توسط فیلم‌های مهم این گونه‌ی سینمایی بنا شده است، عدول نکند. تحت توجه شیطان به‌لحاظ محتوایی -چنان‌که اشاره شد- مدام فیلم درخشان بچه‌ی رزماری را به ذهن متبادر می‌کند و از نظر فرم نیز بیش از هر فیلم دیگری، وام‌دار اولین قسمت فعالیت‌ فراطبیعی (Paranormal Activity) [ساخته‌ی اورن پلی/ ۲۰۰۷] است؛ گرچه فعالیت‌ فراطبیعی هم خود به‌وضوح تحت تأثیر پروژه‌ی جادوگر بلر [۲] (The Blair Witch Project) [ساخته‌ی مشترک ادواردو سانچز و دانیل مایریک/ ۱۹۹۹] بود! تحت توجه شیطان مثل دو فیلم اخیر، در فرمت "تصاویرِ کشف‌شده" (found footage) قرار می‌گیرد.

تنها تمایزی که میان تحت توجه شیطان با بچه‌ی رزماری و فعالیت‌ فراطبیعی می‌توان پیدا کرد، دلایل متفاوتی است که برای رویدادها تراشیده می‌شود. به‌عنوان نمونه، توجیهِ فیلم تحت توجه شیطان برای تصویربرداری مداوم زاک از تمام وقایعی که برایشان رخ می‌دهد، ثبت تاریخچه‌ی خانواده‌ی جدید مک‌کال است. یا با توجه به این‌که داستان در سال ۲۰۱۳ می‌گذرد، اعضای فرقه‌ی شیطانی، مراحل تولد نوزاد را از طریق دوربین‌های مداربسته‌ای که در گوشه‌وُکنار خانه نصب شده است، زیر نظر دارند؛ درحالی‌که زوج مسن شیطان‌پرست بچه‌ی رزماری، همسایه‌ی رزماری و گای بودند و مرتباً به خانه‌شان رفت‌وُآمد داشتند. فیلم، البته از فعالیت‌ فراطبیعی جلوه‌های ویژه‌ی بهتر و بیش‌تری دارد که این مورد، با در نظر گرفتن ۷ میلیون دلاری که برایش هزینه شده -در مقایسه با ۱۷ هزار دلار بودجه‌ی ناچیز فعالیت‌ فراطبیعی- چندان هم دور از انتظار نیست.

به‌نظر می‌رسد که "یک فیلم‌ترسناک متوسط" خواندن تحت توجه شیطان خیلی ناعادلانه نباشد چرا که نه آن‌قدر خوب است که چیزی برای شگفت‌زده کردن‌تان همراه داشته باشد و نه آن‌قدر بد تا از یک ساعت و نیمی که حرام‌اش کرده‌اید، احساس بلاهت به‌تان دست دهد! خلاصه این‌که: اگر وقت اضافی دارید، بهتر است که منابع اقتباس و فیلم‌های اصلی را ببینید و عمرتان را برای تماشای این قبیل کپی‌های دست‌چندمِ تکراری تلف نکنید!

سال ۲۰۱۴ میلادی در حال به‌سر آمدن است و ما هم‌چنان در حسرت دیدن فیلم‌ترسناکی درست‌وُدرمان می‌سوزیم و می‌سازیم! برعکسِ ۲۰۱۳ که شاهد چند فیلم خوب و فوق‌العاده بودیم، امسال دریغ از رؤیت حتی یک نمونه‌ی قابل اعتنا! قضاوت‌ام براساس خوانده‌ها و شنیده‌ها نیست؛ "سینمای وحشت" یکی از چند ژانر موردِ علاقه‌ام است که به‌طور جدی پیگیر تولیدات‌اش هستم. انتخاب‌هایم از بین محصولات ۲۰۱۳ -به‌ترتیب- این فیلم‌های ‌ترسناک بودند: مامان (Mama) [ساخته‌ی اندرس موچیتی]، پاکسازی (The Purge) [ساخته‌ی جیمز دی‌موناکو]، توطئه‌آمیز: قسمت دوم [۳] (Insidious: Chapter 2) [ساخته‌ی جیمز وان]، تسخيرشده (Haunt) [ساخته‌ی مک کارتر] و احضار روح (The Conjuring) [ساخته‌ی جیمز وان].

به‌جز تحت توجه شیطان، برخی دیگر از معروف‌ترین تولیداتِ ۲۰۱۴ سینمای ترسناک که موفق به دیدن‌شان شدم را -به‌ترتیب الفبای انگلیسی- نام می‌برم: آنابل (Annabelle) [ساخته‌ی جان آر. لئونتی]، بر درگاه شیطان (At the Devil's Door) [ساخته‌ی نیکولاس مک‌کارتی]، از شر شیطان نجات‌مان بده (Deliver Us from Evil) [ساخته‌ی اسکات دریکسون]، جسیبل (Jessabelle) [ساخته‌ی کوین گرویترت]، ماه‌عسل (Honeymoon) [ساخته‌ی لی جانیاک]، چشم (Oculus) [ساخته‌ی مایک فلاناگان]، بابادوک (The Babadook) [ساخته‌ی جنیفر کنت]، کانال (The Canal) [ساخته‌ی ایوان کاواناگ] و پاکسازی: اغتشاش (The Purge: Anarchy) [ساخته‌ی جیمز دی‌موناکو].

از این میان، بر درگاه شیطان و پاکسازی: اغتشاش را که اصلاً نتوانستم تا آخر تحمل کنم! آنابل اتفاق چندانی ندارد و به اوجی که باید، نمی‌رسد. از شر شیطان نجات‌مان بده عقب‌گردی کامل برای کارگردان فیلم تماشایی بدشگون (Sinister) [۴] است که مذبوحانه سعی داشته جن‌گیری مدرن بسازد! جسیبل گرچه پایان بدی ندارد اما از حفره‌های فیلمنامه‌ای و گاف‌های اجرایی رنج می‌برد و قصه‌ی سرراست‌اش را گاه با لکنت تعریف می‌کند. ماه‌عسل یک حال‌به‌هم‌زنِ چندش‌آور واقعی و بی‌محتواست! ایرادات‌ چشم را هم که قبل‌تر طی نقد مفصلی بیان کرده بودم [۵]. بابادوک به‌هیچ‌وجه ترسناک نیست، از پتانسیل‌های بالقوه‌اش نمی‌تواند بهره ببرد و بیش‌ترین لطمه را از پایان‌بندی ضعیف‌اش می‌خورد. کانال نیز به‌شدت قابل پیش‌بینی است و خیلی زود مشت‌اش باز و بی‌تأثیر می‌شود... این روزها پیدا کردن یک فیلم‌ترسناک خوب، از یافتن سوزن در انبار کاه سخت‌تر شده است! منتظر می‌مانیم بلکه سال ۲۰۱۵ فرجی شود!

 

پژمان الماسی‌نیا
سه‌شنبه ۹ دی ۱۳۹۳

 

[۱]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر بچه‌ی رزماری، می‌توانید رجوع کنید به «مصائب ژاندارک به روایت پولانسکی»؛ منتشرشده به تاریخ پنج‌شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۲]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر پروژه‌ی جادوگر بلر، می‌توانید رجوع کنید به «یک‌بار برای همیشه»؛ منتشرشده به تاریخ دو‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۳]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر توطئه‌آمیز: قسمت دوم، می‌توانید رجوع کنید به «پرسودترین فیلم سینمایی ۲۰۱۳ چه بود؟»؛ منتشرشده به تاریخ چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۴]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر بدشگون، می‌توانید رجوع کنید به «ترسیدن بدون ابتذال و خون‌ریزی»؛ منتشرشده به تاریخ دو‌‌شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۵]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر چشم، می‌توانید رجوع کنید به «فیلم‌ترسناکی که چندان نمی‌ترساند!»؛ منتشرشده به تاریخ یک‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای دسترسی به لیست تمام نقدها، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:
نقدهای تألیف‌شده‌ توسط «پژمان الماسی‌نیا» به‌ترتیب تاریخ انتشار

 

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.