پرالتهاب و تأثیرگذار؛ نقد و بررسی فیلم «مبارز» ساخته‌ی گاوین اوکانر

Warrior

كارگردان: گاوین اوکانر

فيلمنامه: گاوین اوکانر، آنتونی تامباکیس و کلیف دورفمن

بازيگران: تام هاردی، جوئل ادگارتون، نیک نولتی و...

محصول: آمریکا، ۲۰۱۱

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۴۰ دقیقه

گونه: درام، ورزشی

بودجه: ۲۵ میلیون دلار

فروش: حدود ۲۳ میلیون دلار

درجه‌بندی: PG-13

جوایز مهم: کاندیدای ۱ اسکار

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۶۵: مبارز (Warrior)

 

شخصاً اعتقاد دارم که لو رفتن خط داستانیِ فیلمی مثل مبارز [۱] درصدی از جذابیت‌هایش کم نخواهد کرد -چرا که اساساً قصه‌اش کلیشه‌ای است و بر کلیشه‌ها بنا شده- اما اگر نمی‌خواهید هیچ سرنخی از چندوُچونِ ماجرا دست‌تان بیاید، خواندن ادامه‌ی نوشتار را به زمانی دیگر -بعد از تماشای فیلم- موکول کنید. هرچند در نقدِ حاضر، خدشه‌ای بر غافلگیریِ اصلی مبارز -که در به‌نظرم چگونه به پایان رساندن‌اش نهفته- وارد نیامده است؛ کمااین‌که اغلب پوسترهای طراحی‌شده برای فیلم نیز به مواجهه‌ای که در خلاصه‌ی داستان و لابه‌لای این متن -به‌اصطلاح- لو می‌رود، اشاره دارند.

مبارز ساخته‌ی گاوین اوکانر، درامی ورزشی درباره‌ی دو برادر است که پس از سال‌ها جدایی، در جریان برگزاری تورنمنت رزمی "ام‌ام‌ای" (Mixed martial arts) رودرروی یکدیگر قرار می‌گیرند. تامی کانلون (با بازی تام هاردی) و برندن کانلون (با بازی جوئل ادگارتون) به‌واسطه‌ی داشتن پدری خشن و دائم‌الخمر به‌نام پدی (با بازی نیک نولتی)، کودکی تلخی را از سر گذرانده‌اند؛ مادرشان مُرده، خانواده مدت‌هاست از هم پاشیده و هیچ‌کدام دل خوشی از پدرشان ندارند. پدی کانلون که در آستانه‌ی هزارمین روز بدونِ الکل‌اش قرار دارد، تلاش می‌کند به پسرها بگوید که چقدر دوست‌شان دارد...

از تماشای هیجان و حرارتِ جاری در مبارز آن‌چه به ذهن متبادر می‌شود، آشنایی کامل سازندگان‌اش با "قواعد بازی" است. گاوین اوکانر (کارگردان و یکی از نویسنده‌های فیلمنامه)، آنتونی تامباکیس (نویسنده‌ی فیلمنامه)، کلیف دورفمن (نویسنده‌ی فیلمنامه)، ماسانوبو تاکایاناگی (مدیرِ فیلمبرداری) جان گیلروی (تدوین‌گر)، شاون آلبرتسون (تدوین‌گر)، مت چز (تدوین‌گر) و آرون مارشال (تدوین‌گر) لابد هرچه فیلم درست‌وُحسابیِ این‌مدلی دست‌شان رسیده است، دیده‌اند که فیلم‌شان -حداقل از حیثِ بهره‌مندی از سکانس‌های پرالتهابِ مبارزه- چیزی کم از نمونه‌های برجسته‌ی پیشین ندارد.

مبارز -علی‌رغم برخورداری از مضمونی که کاملاً اجازه‌اش را می‌داده- توانسته است از ورطه‌ی سانتی‌مانتالیسم نجات پیدا کند؛ به‌عنوان مثال، حتی یک فلاش‌بک از مرگ ناگوار مادر نمی‌بینیم و فیلم فقط به ذکر اشاراتی گذرا در خلال دیالوگ‌ها بسنده می‌کند. مبارز ایده‌ی مرکزی چالش‌برانگیزی دارد -راه‌یابی دو برادر به فینال یک تورنمنت معتبر رزمی- که گرچه وقوع‌اش از همان ابتدا که تامی و برندن -هریک به انگیزه‌ای- تصمیم به شرکت در مسابقات مذکور می‌گیرند، قابل حدس است؛ اما به‌هیچ‌وجه نمی‌توان عاقبتِ کار‌ را پیش‌بینی کرد.

فیلم‌هایی از این دست، لاجرم بازیگرمحور هستند و نقش‌آفرینیِ بازیگران‌شان نیز بسیار به چشم می‌آید. رابرت دنیرو تنها اسکار نقش اول‌اش را برای گاو خشمگین (Raging bull) [ساخته‌ی مارتین اسکورسیزی/ ۱۹۸۰] گرفت. هیلاری سوانک با دختر میلیون دلاری (Million Dollar Baby) [ساخته‌ی کلینت ایستوود/ ۲۰۰۴] موفق شد برای دومین‌بار برنده‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شود [۲]. ویل اسمیت در مراسم هفتادوُچهارم به‌خاطر ایفای نقش محمدعلی کلی در علی (Ali) [ساخته‌ی مایکل مان/ ۲۰۱۰] نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد بود. سیلوستر استالونه، دانیل دی-لوییس، راسل کرو و مارک والبرگ هم به‌ترتیب به‌واسطه‌ی بازی در راکی (Rocky) [ساخته‌ی جان جی. آویلدسون/ ١٩٧۶]، بوکسور (The Boxer) [ساخته‌ی جیم شریدان/ ۱۹۹۷]، مرد سیندرلایی (Cinderella Man) [ساخته‌ی ران هاوارد/ ۲۰۰۵] و مشت‌زن (The Fighter) [ساخته‌ی دیوید اُ. راسل/ ۲۰۱۰] کاندیدای کسب جایزه‌ی گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم درام‏ شده‌اند.

بی‌شک بخش غیرقابلِ کتمانی از جذابیت‌های مبارز هم مرهون انتخاب درستِ سه بازیگر محوری‌اش است. تام هاردی از ستاره‌های تازه‌نفس عرصه‌ی بازیگریِ سینماست. تماشای هنرنمایی او در نقش‌هایی از زمین تا آسمان دور از یکدیگر، طی سه سال متوالی در سه فیلم بااهمیت و متفاوتِ مبارز [محصول ۲۰۱۱]، شوالیه‌ی تاریکی برمی‌خیزد (The Dark Knight Rises) [ساخته‌ی کریستوفر نولان/ ۲۰۱۲] و لاک [ساخته‌ی استیون نایت/ ۲۰۱۳] جهت پی بردن به میزانِ جدیت و استعداد ذاتیِ او در بازیگری کفایت می‌کند [۳]. جوئل ادگارتون و نیک نولتی هم فوق‌العاده هستند؛ به‌خصوص نولتی که بعد از مدت‌ها با مبارز خودی نشان داد و به‌خاطرش نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نیز شد.

نبردهای تن‌به‌تنِ ام‌ام‌ای از خشونت‌بارترین رقابت‌های رزمی‌اند. اوکانر برای نمایش این خشونتِ افسارگسیخته،‌ حرصِ چندانی نمی‌زند؛ مبارزه‌های فیلم‌اش را -چنان‌که گفتم- عالی درآورده اما خوشبختانه اسیرِ جاذبه‌های درگیری‌های فیزیکیِ روی رینگ نشده و بیش‌ترِ سعی‌اش این است که اعضای خانواده‌ی متلاشی‌شده‌ی کانلون را به ما بشناساند. گاوین اوکانر مبارزاتِ فیلم را مبدل به بستری برای شناخت هرچه عمیق‌ترِ کاراکترها کرده؛ به‌عبارتی، نبردها در خدمت شخصیت‌پردازی و درام است نه بالعکس.

کم‌ترین تردیدی وجود ندارد که در درام‌های ورزشی نظیر مبارز، تدوین نقش مهمی ایفا می‌کند؛ اینجا هم چهار تدوین‌گر فیلم (جان گیلروی، شاون آلبرتسون، مت چز و آرون مارشال) به‌خوبی توانسته‌اند تأثیر اضطراب و هیجانی که انتظارش را داریم -به‌خصوص در مبارزه‌ی نفس‌گیر برندن با قهرمان روسی- دوچندان کنند. نکته‌ی دیگر این‌که دوربینْ رویِ دست‌های مبارز گرچه زیادند ولی به‌واسطه‌ی تنشِ تنیده با پیکره‌ی اثر، این خصیصه تبدیل به المانِ اعصاب‌خُردکن و اصطلاحاً پاشنه‌ی آشیلِ فیلم نمی‌شود. مبارز در فهرست ۲۵۰ فیلم بر‌تر دنیا از نگاه IMDb در حال حاضر در رتبه‌ی ۱۴۳ قرار دارد [۴].

از آنجا که تامی سابقاً در ارتش ایالات متحده آمریکا خدمت می‌کرده، بدیهی است که فیلم از پاره‌ای اشارات سیاسی خالی نباشد. مبارز از حدود ۵۰ دقیقه مانده به پایان‌اش -یعنی از زمان دومین نبرد تامی به‌بعد- جانی تازه می‌گیرد. پازل معرفی کاراکترها و اتفاقات فیلم آن‌قدر خوب چیده شده‌اند تا رویارویی نهایی تامی و برندن تبدیل به مبارزه‌ای شود که نه دوست داریم هیچ‌وقت به آخر برسد و نه اصلاً برنده‌ای داشته باشد... مبارز با خرج کم‌ترین احساسات‌گرایی و تأکید، عاطفی و تأثیرگذار از کار درآمده است.

 

پژمان الماسی‌نیا
دو‌شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۳

 

[۱]: به "جنگجو" و حتی "سلحشور" هم ترجمه شده اما بین سینمادوستان فارسی‌زبان بیش‌تر با عنوانِ مبارز مشهور است.

[۲]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر دختر میلیون دلاری، می‌توانید رجوع کنید به «بودن یا نبودن، مسئله این است!»؛ منتشرشده به تاریخ دو‌‌شنبه ۷ مهر ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۳]: برای مطالعه‌ی نقد نگارنده بر لاک، می‌توانید رجوع کنید به «غافلگیرکننده و فراتر از انتظار»؛ منتشرشده به تاریخ یک‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۴]: تاریخ آخرین بازبینی صفحه‌ی ۲۵۰ فیلم برتر IMDb؛ ۱۹ ژانویه‌ی ۲۰۱۵.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

شاهکاری برای زمانه‌ی ما؛ نقد و بررسی فیلم «شوالیه‌ی تاریکی» ساخته‌ی کریستوفر نولان

The Dark Knight

كارگردان: کریستوفر نولان

فيلمنامه: کریستوفر نولان و جاناتان نولان [براساس کمیک‌بوک‌های دی‌سی کمیکز]

بازيگران: کریستین بیل، هیت لجر، آرون اکهارت و...

محصول: انگلستان و آمریکا، ۲۰۰۸

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۵۲ دقیقه

گونه: اکشن، جنایی، درام

بودجه: ۱۸۵ میلیون دلار

فروش: بیش‌تر از ۱ بیلیون دلار

درجه‌بندی: PG-13

جوایز مهم: برنده‌ی ۲ اسکار و کاندیدای ۶ اسکار دیگر

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۶۴: شوالیه‌ی تاریکی (The Dark Knight)

 

ورود جوکر، باابهت‌ترین و نفس‌گیرترین ورود یک ضدقهرمان به عالم سینماست؛ طوری‌که امکان ندارد از یاد ببریدش! تا جوکر این‌قدر فراموش‌نشدنی «هست» چه دلیلی دارد که باور کنیم لجر مُرده؟... در شوالیه‌ی تاریکی، جوکر (با بازی هیت لجر) تبدیل به معضل اساسی گاتهام و صدالبته قهرمان شهر، بت‌من [بروس وین] (با بازی کریستین بیل) شده است. جوکر به هیچ‌چیز اعتقاد ندارد، از کسی نمی‌ترسد و خواستار استقرار یک جهانِ بی‌قاعده است. جوکر با اتکا بر چنین امیال و مشخصه‌هایی -به‌اضافه‌ی نبوغ و قساوت بی‌حدوُمرزش- بت‌من را وارد چالشی جدی می‌کند. شوالیه‌ی تاریکی قصه‌ی این بزرگ‌ترین چالشِ بت‌من/وین است.

هوشمندی‌ها در شوالیه‌ی تاریکی خیلی قبل‌تر از ساخت و اکران فیلم، از زمان انتخاب نام‌اش آغاز شده بود! اولاً: شوالیه‌ی تاریکی نمونه‌ای نادر [یکه؟] در فرایند نام‌گذاری فیلم‌های ابرقهرمانی -و بلاک‌باستری- است که در عنوان اصلی‌اش اثری از آثار اسم خودِ ابرقهرمان نمی‌یابیم. ثانیاً: Dark Night و Dark Knight هر دو یک‌جور تلفظ می‌شوند؛ اولی حاوی مفهومی سراسر مأیوس‌کننده و منفی و تیره‌وُتار است درحالی‌که در ترکیب دوم -که اسم فیلم نیز همان است- هرچند ابهام وجود دارد ولی "امید" هم هست. چیزی که مردم گاتهام -و تمام دنیا- برای تداوم زندگی، نیازمندش هستند.

بسیار پیش آمده که کاراکتری یکسان را بازیگران مختلفی ایفا کنند؛ توجه کرده‌اید که همواره فقط و فقط یکی‌شان است که در ذهن‌مان ثبت می‌شود؟ آقای نیکلسون! شما بازیگر موردِ علاقه‌ام هستید، درست! اما با جوکر [۱] اصلاً به‌جا نمی‌آورم‌تان! جوکر تا ابد برایم با هیت لجر معنی می‌دهد و به‌همین خاطر است که از شوالیه‌ی تاریکی به‌بعد، تمایل ندارم هیچ‌یک از فیلم‌های قبلی‌اش را ببینم. البته مشکل بتوان بازیگری دیگر را هم -به‌غیر از آقای بیل- در قامت بت‌من تصور کرد. موج عظیم مخالفت‌ها با انتخاب بن افلک به‌عنوان بت‌من جدیدِ سینما، گواهی بر این مدعا بود.

گفتگو ندارد که کریس نولان با شوالیه‌ی تاریکی استانداردهای بت‌من‌ها و به‌طور کلی، فیلم‌های ابرقهرمانی را جلو برد. نولان با شوالیه‌ی تاریکی حقِ مطلب را ادا می‌کند و کاری که با بت‌من آغاز می‌کند (Batman Begins) [محصول ۲۰۰۵] سنگ‌بنایش را گذاشته بود، به اتمام می‌رساند. شوالیه‌ی تاریکی با همه‌ی اسپشیال‌افکت‌های درجه‌ی یک‌اش اصلاً و ابداً فیلمِ جلوه‌های ویژه نیست؛ برای آقای نولان، اولویت با شخصیت‌پردازی است. بت‌منِ سه‌گانه‌ی نولان، ملموس‌ترین ابرقهرمانی است که تاکنون بلاک‌باسترها به خود دیده‌اند. بعد از کریستوفر نولان و کریستین بیل، اصولاً بت‌من ساختن و بت‌من بازی کردن، کار حضرت فیل است!

بعید می‌دانم در برخورداری از دیالوگ‌های ناب و به‌خاطرسپردنی، حداقل هیچ فیلم ابرقهرمانانه‌ای به گردِ پای شوالیه‌ی تاریکی برسد. شوالیه‌ی تاریکی کلکسیونی از تک‌جمله‌هایی است که هیچ‌کسی به‌جز یک عشقِ‌سینمای واقعی قدرشان را نمی‌داند! به این نمونه‌ی مشهور، توجه کنید: «تاریک‌ترین زمانِ شب، درست قبل از سپیده‌دم است و من به شما قول می‌دهم که سپیده‌ سر خواهد زد.» (نقل به مضمون) این‌ را از زبان دادستان بدعاقبتِ گاتهام، هاروی دنت (با بازی آرون اکهارت) می‌شنویم و یا جمله‌ی: «چرا این‌قدر جدی؟» که جوکر می‌گوید... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

با وجودِ تایم بالای شوالیه‌ی تاریکی -دو ساعت و نیم!- حتی دیدنِ چندباره‌اش خسته‌تان نخواهد کرد چرا که کریستوفر نولان جهانی آکنده از ریزه‌کاری‌ها خلق کرده است که هربار یک بُعدش توجه‌تان را جلب می‌کند. تعقیب‌وُگریزهای اتومبیلیِ به‌شدت هیجان‌انگیزِ شوالیه‌ی تاریکی، جانشین بسیار شایسته‌ای برای ارتباط فرانسوی (The French Connection) [ساخته‌ی ویلیام فریدکین/ ۱۹۷۱] و رونین (Ronin) [ساخته‌ی جان فرانکن‌هایمر/ ۱۹۹۸] هستند که پیش‌تر به‌خاطر داشتنِ چنین سکانس‌هایی در اذهان سینمادوستان ثبت شده بودند.

خانم‌ها! آقایان! خوش‌بینی را کنار بگذاریم، پیروز واقعیِ شوالیه‌ی تاریکی کسی به‌جز جوکر نیست! او به هرچه می‌خواهد، می‌رسد. از گاتهام‌سیتی، دروازه‌ی همان دنیای بدونِ قاعده و قانونِ دلخواه‌اش را می‌سازد. هاروی دنت و آرمان‌هایش را لجن‌مال می‌کند. و از همه مهم‌تر، "قهرمان مردم" را زیر سؤال می‌برد و به زیرش می‌کشد. در یک کلام، جوکر درستیِ تمام تئوری‌های شریرانه‌اش را عملاً به اثبات می‌رساند. علی‌رغم امیدِ مستتر در نام فیلم -که به آن اشاره‌ای داشتم- شوالیه‌ی تاریکی یک‌سره امیدوارانه تمام نمی‌شود؛ اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم: امید چندانی به خدشه‌ناپذیریِ امیدواری‌ای که می‌دهد، وجود ندارد! بت‌من ضعیف‌تر از همیشه است و از کجا معلوم که جوکر دوباره برنگردد؟

جوکر یک روانیِ به‌تمام‌معنا، آدم‌کشی فاقدِ احساسات انسانی و دلقکی هراس‌انگیز است با این‌همه اما دوست‌اش داریم! او خواهان آشفتگی، سلطه‌ی آشوب و برهم زدنِ نظم‌ها و قواعد است. جوکر انگار خلق شده تا با بی‌رحمی هرچه تمام‌تر، بت‌من را با نقیصه‌هایش رودررو کند. چنانچه سایه‌ی بت‌من -به‌عنوانِ شخصیتِ بی‌بروبرگرد نخستِ کمیک‌بوک‌های منبعِ اقتباس- روی شوالیه‌ی تاریکی سنگینی نمی‌کرد، کسی بود که جوکر را آدمِ اصلی نداند؟ اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برازنده‌ی هیت لجر بود، نه مکمل! اگر آقای لجر کاندیدای اسکار نقش اول شده بود، چه کسی حریف‌اش می‌شد؟ شان پن [۲] در نقش هاروی میلکِ هم‌جنس‌باز؟!

شوالیه‌ی تاریکی، ۲۲ فوریه‌ی ۲۰۰۹ طی هشتادوُیکمین مراسم آکادمی، به‌خاطر بهترین صداگذاری (لورا هیرشبرگ، گری ریتسو و اد نوویک)، طراحی هنری (ناتان کراولی و پیتر لاندو)، فیلمبرداری (والی فیستر)، چهره‌پردازی (جان کالیونه و کانر اُسالیوان)، تدوین (لی اسمیت)، جلوه‌های ویژه (نیک دیویس، کریس کاربولد، تیم وبر و پل فرانکلین)، تدوین صدا (ریچارد کینگ) و بازیگر نقش مکمل مرد (هیت لجر) کاندیدای ۸ جایزه بود که تنها ۲ اسکار آخر، نصیب‌اش شد. بلاهت‌آمیز نیست که شوالیه‌ی تاریکی حتی در میان نامزدهای ۳ رشته‌ی بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه‌ی اقتباسی غیبت داشت؟!

شوالیه‌ی تاریکی هم‌اکنون [۳] پس از رستگاری شاوشنک (The Shawshank Redemption) [ساخته‌ی فرانک دارابونت/ ۱۹۹۴] و پدرخوانده ۱ و ۲ [ساخته‌ی فرانسیس فورد کوپولا/ ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴] صاحب رتبه‌ی چهارمِ ۲۵۰ فیلم بر‌تر دنیا از نگاه سایت سینمایی IMDb است. شوالیه‌ی تاریکی آن‌قدر تخیل و رؤیا دارد، آن‌قدر «فیلم هست» که علاقه‌ای نداشتم به مسائل بی‌جذابیت سیاسی ربط‌اش بدهم و دنبال مابه‌ازاهای کاراکترهایش در دنیای آلوده‌ی سیاست بگردم... شوالیه‌ی تاریکی شاهکاری احترام‌برانگیز برای زمانه‌ی کم‌اتفاق ماست، قدرش را بدانیم!

 

پژمان الماسی‌نیا
پنج‌شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳

 

[۱]: جک نیکلسون نیز در بت‌من (Batman) [ساخته‌ی تیم برتون/ ۱۹۸۹] نقش جوکر را بازی کرده است.

[۲]: اشاره به فیلم میلک (Milk) [ساخته‌ی گاس ون‌سنت/ ۲۰۰۸] است که پن به‌خاطرش اسکار گرفت.

[۳]: تاریخ آخرین بازبینی صفحه‌ی ۲۵۰ فیلم برتر IMDb؛ ۱۵ ژانویه‌ی ۲۰۱۵.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.