بهترین موزیکال سال؛ نقد و بررسی فیلم «به سوی جنگل» ساخته‌ی راب مارشال

Into the Woods

كارگردان: راب مارشال

فيلمنامه: جیمز لاپین [براساس نمایشنامه‌ی استیون ساندهایم]

بازیگران: جیمز کوردن، امیلی بلانت، مریل استریپ و...

محصول: آمریکا، ۲۰۱۴

مدت: ۱۲۴ دقیقه

گونه: موزیکال، فانتزی، ماجراجویانه

درجه‌بندی: PG

 

خانم‌ها و آقایان! عالیجناب راب مارشال و بانو مریل استریپ، شما را به تماشای بهترین فیلم موزیکالِ سال دعوت می‌کنند! به سوی جنگل براساس موزیکالی تحتِ ‌همین عنوان، نوشته‌ی استیون ساندهایم ساخته شده که نمایشی مطرح است. این موزیکال بسیار تحسین‌شده، نخستین‌بار، نوامبر ۱۹۸۷ در برادوی روی صحنه رفت و از آن زمان تاکنون به‌تناوب اجرا داشته و جوایز بسیاری کسب کرده است.

آرزوی نانوایی خوش‌قلب (با بازی جیمز کوردن) و همسرش (با بازی امیلی بلانت) بچه‌دار شدن است. همسایه‌ی جادوگرشان (با بازی مریل استریپ) آن‌ها را از وجود طلسمی باخبر می‌کند که اگر برداشته شود، صاحب فرزند خواهند شد. شرط ابطال طلسم، ورود به جنگل و آوردن چهار شئ گران‌بهایی است که پیرزن جادوگر برای دوباره به‌دست آوردن جوانی و زیبایی‌اش بدان‌ها نیاز دارد. مرد نانوا قبول می‌کند درحالی‌که جک (با بازی دانيل هتلستون)، سیندرلا (با بازی آنا کندریک) و شنل‌قرمزی (با بازی لی‌لا کراوفورد) هم هریک به‌قصدی راه جنگل را در پیش گرفته‌اند...

چنان‌که حدس زدید، به سوی جنگل تلفیقی خوشایند از افسانه‌های مشهورِ "جک و لوبیای سحرآمیز"، "سیندرلا"، "شنل‌قرمزی" و هم‌چنین "راپونزل" است. با وجود این‌که تمام داستان‌های مورد اشاره را -با جزئیاتِ کامل!- از حفظ هستیم اما اتمسفری بر فیلم حاکم است که به سوی جنگل را برای ما لبریزِ جذابیت و هیجان می‌سازد. متن ترانه‌ها، نحوه‌ی اجرایشان، صحنه‌آرایی و طراحی رقص‌های به سوی جنگل عالی هستند و در کنار یکدیگر، تشکیل مجموعه‌ای هماهنگ داده‌اند که سخت است المانِ ناکوکی از میان‌شان جدا کرد.

کار را باید به کاردان سپرد! و چه کسی کاربلدتر از آقای مارشال؟ فکر می‌کنم تنها یادآوریِ سه فیلم قابلِ اعتنا و موفق او در حیطه‌ی سینمای موزیکال و فانتزی، کافی باشد تا به دلیل اعتمادِ مجدد کمپانی عریض‌وُطویل والت دیزنی به او پی ببریم: شیکاگو (Chicago) [محصول ۲۰۰۲]، ناین (Nine) [محصول ۲۰۰۹] و دزدان دریایی کارائیب: سوار بر امواج ناشناخته (Pirates of the Caribbean: On Stranger Tides) [محصول ۲۰۱۱].

درست است که به سوی جنگل از فیزیک کوانتوم چیزی نمی‌گوید(!) و حرف‌های ساده‌اش را سرراست می‌زند اما اصلاً دلیل نمی‌شود که دستِ‌کم‌اش بگیریم. به سوی جنگل بیش‌تر از آن‌چه که فکرش را بکنید، حرف برای گفتن دارد، سرگرم‌تان می‌کند و در عین حال بدون این‌که -با پیام‌هایی گل‌درشت!‌- حال‌تان را به‌هم بزند، آموزنده است. به سوی جنگل یک کمدی-موزیکال است؛ با فیلم قهقهه نخواهید زد ولی لحظات بامزه کم ندارد.

بامزه‌ترین حضور، مختصِ خانم استریپ است! این جادوگرِ طلسم‌شده‌ی شلخته‌پلخته‌ی دزدزده هربار که در به سوی جنگل ظاهر می‌شود، موجی از انرژی همراه خودش می‌آورد که مشکل بتوان از دیدن‌اش لبخند به لب نیاورد! به‌ویژه اوقاتی که بی‌هوا بر سر نانوا و زن‌اش آوار می‌شود و با حالتی بینِ تحکم و درماندگی از آن‌ها درباره‌ی کاری که به‌شان سپرده است، پرس‌وُجو می‌کند!

مریل استریپ حینِ ایفای نقشِ ساحره‌ی به سوی جنگل، بدجنسی و خُل‌مشنگ‌بازی را -به یک اندازه و- توأمان دارد! خدا را شکر که برخلاف آن‌چه پاره‌ای از پوسترهای غلط‌اندازِ فیلم تداعی می‌کنند، شاهد یک جادوگر خبیث کلیشه‌ای نیستیم؛ بلکه به‌واسطه‌ی به سوی جنگل هرچه سریع‌تر بتوانیم خاطره‌ی تجربه‌ی ناموفق بازیگر محبوب‌مان در بخشنده (The Giver) [ساخته‌ی فیلیپ نویس/ ۲۰۱۴] را از یاد ببریم.

متأسفم که قصد دارم طرفدارانِ آقای دپ را ناامید کنم، او سرجمع ۴ دقیقه هم در به سوی جنگل بازی ندارد! برخلاف چیزی که در بعضی خبرها اعلام شده بود، جانی دپ نقش نانوا را بازی نمی‌کند و گرگ بد گنده‌ی قصه است! به‌نظرم انتخاب درستی هم بوده چرا که -سوای مسئله‌ی سن‌وُسال- به‌خصوص بعد از سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت (Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street) [ساخته‌ی تیم برتون/ ۲۰۰۷] پذیرش دپ در نقشِ آدم‌های مثبت و بی‌آزار -کمی تا قسمتی!- دشوار است.

فیلم، بازیِ آزاردهنده‌ای ندارد. جیمز کوردن را بی‌مشکل به‌عنوان نانوایی درستکار می‌پذیریم و اجرای امیلی بلانت علی‌الخصوص در تنها سکانسی که زن نانوا -به‌اصطلاح- پایش را کج می‌گذارد، حرف ندارد. چه خوب که راب مارشال از بار جنسیِ و تیرگی‌های نمایشنامه‌ی منبع اقتباس تا حدّ قابل توجهی کاسته است تا فیلم برای طیف گسترده‌تری از بیننده‌ها -بخوانید: همه‌ی اعضای خانواده‌- قابلیت نمایش پیدا کند؛ هیچ ردّی از آلودگی در به سوی جنگل وجود ندارد.

به سوی جنگل گرچه یاد موزیکال‌های فانتزی و کلاسیکی مثلِ جادوگر شهر اُز (The Wizard of Oz) [ساخته‌ی ویکتور فلمینگ/ ۱۹۳۹] را برایمان زنده می‌کند، خوشبختانه به‌هیچ‌وجه به کُندیِ آن‌ها نیست! اما شباهت عجیبِ به سوی جنگل با کلاسیک‌های مذبور، به راه ندادن‌اش به ابتذال و اخلاقی بودنِ فیلم ربط پیدا می‌کند. به سوی جنگل موزیکالی خوش‌ریتم و مفرح است که اهمیت راستی و درستی و در کنار هم بودن را گوش‌زد می‌کند.

به سوی جنگل در هفتادوُدومین گلدن گلوب برای بهترین فیلم موزیکال یا کمدی، بازیگر نقش اول زن فیلم موزیکال یا کمدی (امیلی بلانت) و بازیگر نقش مکمل زن فیلم موزیکال یا کمدی (مریل استریپ) کاندیدای جایزه بود که به هیچ‌یک نرسید. فیلم در بفتای شصت‌وُهشتم صاحب دو کاندیداتوریِ بهترین طراحی لباس (کالین اتوود) و چهره‌پردازی (پیتر سوردز کینگ و جی. روی هلاند) است و آکادمی نیز به سوی جنگل را در ۳ رشته‌ی بهترین بازیگر نقش مکمل زن (مریل استریپ)، طراحی تولید (طراح صحنه: دنیس گاسنر و طراح دکور: آنا پیناک) و طراحی لباس (کالین اتوود) نامزد کرده؛ مراسم بفتا، ۸ فوریه و اسکار در بیست‌وُدومِ همین ماه برگزار خواهد شد.

علی‌رغم این‌که در برهه‌ای، همگی به آرزوهایشان می‌رسند و -از همین‌رو- تصور می‌کنیم فیلم دیگر به پایان رسیده است، ورود همسر وفادار آقاغوله(!) موجب می‌شود به سوی جنگل از یک هپی اندِ کلیشه‌ای نجات پیدا کند... خلاصه این‌که به سوی جنگل گزینه‌ای عالی برای اکران کریسمس و تماشا در ایام تعطیلات است؛ فیلمی که می‌توان با خاطری آسوده در کنار خانواده و کوچک‌ترها به دیدن‌اش نشست.

 

پژمان الماسی‌نیا
شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای دسترسی به لیست تمام نقدها، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:
نقدهای تألیف‌شده‌ توسط «پژمان الماسی‌نیا» به‌ترتیب تاریخ انتشار

 

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

آنچه در زیر پنهان است؛ نقد و بررسی فیلم «شک» ساخته‌ی جان پاتریک شانلی

Doubt

كارگردان: جان پاتریک شانلی

فيلمنامه: جان پاتریک شانلی [براساس نمایشنامه‌ای از خودش]

بازيگران: مریل استریپ، فیلیپ سیمور هافمن، امی آدامز و...

محصول: آمریکا، ۲۰۰۸

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۰۴ دقیقه

گونه: درام، معمایی

بودجه: ۲۰ میلیون دلار

فروش: حدود ۵۱ میلیون دلار

درجه‌بندی: PG-13

جوایز مهم: کاندیدای ۵ اسکار

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۶۸: شک (Doubt)

 

شک به کارگردانی جان پاتریک شانلی، براساس نمایشنامه‌ای مطرح به‌همین نام -از نوشته‌های آقای شانلی- ساخته شده و در دسامبر ۲۰۰۸ رنگ پرده‌ی نقره‌ای به خود دیده است. داستان، سال ۱۹۶۴ در مدرسه‌ای مذهبی -در محله‌ی برانکسِ نیویورک- اتفاق می‌افتد؛ حمایت‌های پدر برندان فلین (با بازی فیلیپ سیمور هافمن) از یک دانش‌آموز تازه‌واردِ سیاه‌پوست به‌نام دونالد میلر (با بازی جوزف فاستر) و سوءظن خواهر جیمز (با بازی امی آدامز) -که انگار بوی رابطه‌ای غیرافلاطونی را استشمام کرده از این مراودات- بهانه‌ای برای تصفیه‌حساب‌های شخصی خواهر آلوسیوس بوویر (با بازی مریل استریپ) فراهم می‌کند...

به‌نظرم این‌که شک در دوران پس از ترور کندی می‌گذرد، اهمیت زیادی ندارد چرا که مضمون فیلم چیزی نیست که وابسته به زمان و مکان خاصی باشد. دقیقاً به‌همین خاطر، شک قادر است با هر بیننده‌ای -از هر دین و مسلکی- ارتباطی مؤثر برقرار کند؛ لازم نیست حتماً مسیحی و کاتولیک باشید تا مناسباتِ فیلم را درک کنید. شک در یک مدرسه‌ی کاتولیک و با خطابه‌ی پدر فلین با موضوع شک آغاز می‌شود. پدر فلین، کشیش خوش‌مشربی است که سعی می‌کند از تحولات مدرن دور نماند و به‌روز باشد؛ نقطه‌ی مقابل او، خواهر آلوسیوس، راهبه‌ای سخت‌گیر و مستبد است که به قول پدر فلین، هنوز می‌خواهد کلیسا را مثل قرون وسطی اداره کند. فیلم در مذمت اتهام ناروا، شک و شایعه‌پراکنی است. شکی که اگر پا بگیرد، حقیقت زیرِ آوارش پنهان می‌ماند.

خواهر آلوسیوس پس از شنیدن ادله‌ی متقاعدکننده‌ی پدر فلین هم با جدیت تمام بر سوءظنِ خود پافشاری می‌کند؛ او گویا هیچ هدفی به‌جز اخراج پدر فلین از مدرسه ندارد و در این راه حتی حاضر است دروغ بگوید و به آینده‌ی پسرک سیاه‌پوست لطمه بزند. استبداد خواهر آلوسیوس در کنترل نظم و انضباط مدرسه و اجرای قوانین تحمیلیِ من‌درآوردی‌اش، سرپرستار راچد نفرت‌انگیز (با بازی قدرتمند خانم لوئیز فلچر) در ساخته‌ی جاودانه‌ی آقای میلوش فورمن، پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته (One Flew Over the Cuckoo's Nest) [محصول ۱۹۷۵] را به‌یادم آورد.

شک فقط یک عنوان ساده‌ی خشک‌وُخالی برای نامیدنِ فیلم نیست بلکه تاروُپودِ اثر آمیخته با آن است. در شک کم‌تر نشانی از قطعیت وجود دارد. شانلی تماشاگران‌اش را هم‌چون خواهر آلوسیوس و خواهر جیمز در وضعیت ابهام و کاملاً معلق، نگه می‌دارد. بدین‌معنی که هرگز نمی‌توانیم قاطعانه حکم به برائت پدر روحانی بدهیم درحالی‌که قادر به صددرصد گناهکار خواندن‌اش هم نیستیم. احتمالاً دلیل عمده‌ی انتخاب فیلیپ سیمور هافمن -جدا از باقیِ قابلیت‌های غیرقابلِ بحث او- بهره‌گیری از حضور کاریزماتیک‌اش در راستای بیش‌تر و بیش‌تر دامن زدن به ابهام‌افکنیِ پیش‌گفته بوده است.

آقای هافمن اساساً بازیگری بود که حتی اگر نقش منفی هم بازی می‌کرد [۱]، باز دوست داشتید تبرئه‌اش کنید و حق را تمام‌وُکمال به او بدهید! حالا تصور کنید با ایفای نقشی مثل پدر فلینِ فیلم شک -که از قضا کشیشی مطبوع و دوست‌داشتنی هم هست- چقدر تصمیم‌گیری درمورد او دشوارتر می‌شود! کمااین‌که فیلم نیز -درمورد او- به‌هیچ‌وجه چیزی نشان‌مان نمی‌دهد که نشود زیرسبیلی ردش کرد و پدر روحانی را بی‌بروبرگرد گناهکار دانست.

در تضاد با کششِ ناخودآگاه به سوی پدر فلین و دوست ‌داشتن‌اش، علاقه‌مندید که به‌سبک فیلم‌های ترسناکِ اسلشری -مثلاً: [REC3] به کارگردانی پاکو پلازا، محصول ۲۰۱۲- خانم آلوسیوس را با اره‌برقی از وسط به دو قسمت مساوی تقسیم کنید! چرا که این خواهر روحانی، در بدجنسی و بی‌رحمی، دست‌کمی از زامبی‌های همان [REC3] ندارد! بین این دو سویه‌ی مطلوب و نامطلوب، خواهر جیمز قرار می‌گیرد که شخصیتی قوام‌نیافته و شاید بشود گفت بلاتکلیف -حداقل در اوایل فیلم- دارد. اولین کسی که بنای شک را می‌گذارد، هم‌اوست. خواهر جیمز با ابراز سوءظن‌اش، کشمکش اصلیِ فیلم را کلید می‌زند. تماشاگر هم در قبال او به‌نوعی بلاتکلیفی دچار است؛ نه دوست‌اش داریم، نه آن‌قدر بهانه دست‌مان می‌دهد تا به‌طور کامل از او متنفر شویم.

جای خوشحالی است که در شک کم‌ترین نشانه‌ای دال بر این‌که فیلم، اقتباسی از نمایشنامه‌ای معروف باشد، نمی‌توانید بیابید. در حالت کنونی، هنوز هم در قوی و پرملات بودنِ فیلمنامه‌ی اثر هیچ تردیدی وجود ندارد اما کارگردان/فیلمنامه‌نویس سازوُکاری اتخاذ کرده است تا شک اصلاً یک "تئاترِ فیلم‌شده" به‌نظر نرسد. آقای شانلی در حیطه‌ی نمایشنامه‌نویسی نامی پرآوازه محسوب می‌شود و جالب است بدانید که برای نمایشنامه‌ی "شک" -منبع اقتباس فیلم- موفق شده جایزه‌های معتبر پولیتزر و تونی را در سال ۲۰۰۵ تصاحب کند. جان پاتریک شانلی، کاندیدای کسب اسکار بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسیِ اسکار هشتادوُیکم هم بود که نهایتاً قافیه را به میلیونر زاغه‌نشین (Slumdog Millionaire) [ساخته‌ی دنی بویل/ ۲۰۰۸] واگذار کرد [۲].

سه بازیگر اصلی فیلم، اجراهایی بسیار درخور اعتنا دارند و تعجب‌آور نیست که هر سه کاندیدای اسکار شدند: مریل استریپ (نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن)، فیلیپ سیمور هافمن (نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد) و امی آدامز (نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن). درخشش ویولا دیویس (در نقش مادر دونالد) هم مثالی شایانِ توجه است برای نقل‌قول کذاییِ «نقش کوچک و بزرگ نداریم، بازیگر کوچک و بزرگ داریم». خانم دیویس به‌خاطر همین چند دقیقه نقش‌آفرینی، کاندیدای اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. در شک -تنها مرتبه‌ای که آقای فیلیپ سیمور هافمن و خانم مریل استریپ هم‌بازی شدند- طی لحظاتی شاهد دوئل تمام‌عیار این دو نابغه‌ی بازیگری هستیم؛ استریپی که هم‌چنان حضورش در پروژه‌های سینمایی غنیمت است و هافمنی که حالا با دیدنِ این قبیل بازی‌های لایه‌لایه و متفاوت‌اش، کاری غیر از افسوس خوردن از دست‌مان برنمی‌آید.

شک به فرجامی درخشان ختم می‌شود که فیلم را از گزند واگویه‌ی درونیِ تماشاگر با مضمونِ «خب که چی؟!» به‌سلامت دور نگه می‌دارد. درحالی‌که سکانس آخر هماهنگ با حال‌وُهوای کلی اثر است و خبری از چرخش ۳۶۰ درجه‌ای و به‌اصطلاح متنبه شدنِ آدم‌ها نیست؛ در عین حال نیز به‌شایستگی بر شک نقطه‌ی پایان می‌گذارد. شک از یک پایان‌بندیِ به‌لحاظ محتوایی، عمیق و از نظر بصری، چشم‌نواز سود می‌برد. فکر می‌کنم آن تکه از فیلم که همیشه در یاد مخاطب خواهد ماند، همین سکانسِ برف‌پوش باشد... شک تجربه‌ی دلچسب مزمزه کردنِ تعلیق از جنسی دیگر است.

 

پژمان الماسی‌نیا
پنج‌شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳

 

[۰]: عنوان نقد، برگرفته از برگردان فارسی عنوان فیلمِ What Lies Beneath ساخته‌ی رابرت زمه‌کیس است.

[۱]: به‌عنوان مثال؛ اوون داویان در مأموریت غیرممکن ۳ (Mission: Impossible III) [ساخته‌ی جی. جی. آبرامز/ ۲۰۰۶] و یا لنکستر داد در مرشد (The Master) [ساخته‌ی پل توماس آندرسن/ ۲۰۱۲].

[۲]: فیلمنامه‌ی میلیونر زاغه‌نشین را سایمن بوفوی براساس رمانی اثر ویکاس سواروپ، نوشته بود.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.