چراغ‌سبز به شیطان ممنوع! نقد و بررسی فیلم «پناهگاه» ساخته‌ی مانس مارلیند و بیورن استاین

Shelter

عنوان دیگر: Six Souls

كارگردان: مانس مارلیند و بیورن استاین

فيلمنامه: مایکل کنی

بازيگران: جولیان مور، جاناتان ریس میرز، جفری دمون و...

محصول: آمریکا، ۲۰۱۰ [اکران در آمریکا: مارس ۲۰۱۳]

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۱۲ دقیقه

گونه: ترسناک، معمایی، هیجان‌انگیز

بودجه: ۲۲ میلیون دلار

فروش: بیش از ۳ میلیون دلار

درجه‌بندی در ایالات متحده: R

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۱۲۶: پناهگاه (Shelter)

 

پناهگاه ساخته‌ی مشترک مانس مارلیند و بیورن استاین، فیلمسازان سوئدی‌الاصل است که سابقه‌ی همکاری دونفره‌شان به بیش‌تر از یک دهه می‌رسد. فیلم درباره‌ی روان‌پزشک متخصصی به‌نام کارا هاردینگ (با بازی جولیان مور) است که درگیر پرونده‌ی پیچیده‌ی یک بیمار به‌اسم آدام (با بازی جاناتان ریس میرز) می‌شود که در وهله‌ی اول مبتلا به اختلال چندشخصیتی [۱] جلوه می‌کند. کارا در طول درمان و به‌تدریج پی می‌برد که مسئله‌ی آدام، فراتر از یک اختلال تجزیه‌ی هویت ساده است...

پناهگاه شروعی قابلِ قبول دارد، ابتدا به‌خوبی با کارا و حرفه‌ی حساسیت‌برانگیزش آشنایی پیدا می‌کنیم، اعضای خانواده‌ی کم‌جمعیت‌اش را می‌شناسیم و بعد در بهترین زمانِ ممکن [دهمین دقیقه] وارد ماجرای بیمار [دیوید/ آدام/ وزلی] می‌شویم. نحوه‌ی ورود دیوید به فیلم و ایده‌ی برقراری تماس تلفنی با او هم بسیار جذاب و جان‌دار از آب درآمده است و به‌اندازه‌ی کافی کنجکاومان می‌کند به دنبال کردنِ ادامه‌ی ماجرا. ولی متأسفانه پناهگاه پاسخی هم‌ارز با انتظار بالایی که از دیدنِ این مقدمه‌ی تماشایی ایجاد می‌کند، به‌مان نمی‌دهد و تا انتها به‌همین اندازه قدرتمند و پرجاذبه باقی نمی‌ماند.

هرچند اگر بخواهیم بی‌رحمانه قضاوت نکنیم، فیلم تا پایان هم چیزهایی جهت تعقیب کردن دارد و دست‌وُبال‌اش کاملاً بسته نیست؛ از جمله پی بردن به علت برگزیدن نام‌ "پناهگاه" (Shelter) برای فیلم و یا زمزمه‌ی همان آهنگی که دیوید ساخته بود توسط سمی (با بازی بروکلین پرولکس) در سکانس فینال و به‌طور کلی: غوطه خوردن در حال‌وُهوایی گاه‌گاه هیجان‌انگیز و دلهره‌آور. ایراد بعدیِ پناهگاه این است که دلیل وقوع بعضی اتفاقات را به‌روشنی بیان نمی‌کند و گنگ می‌گذاردشان؛ از جمله این‌که درنمی‌یابیم چرا پیرزن هیچ کمکی به سمی نمی‌کند؟ پناهگاه از حیث محتوایی نیز لنگ می‌زند؛ با وجود زمینه‌چینی و معرفی کارا تحت ‌عنوان یک مسیحی معتقد، پس از درک حضور شیطان، او کوچک‌ترین کمکی از کلیسا نمی‌گیرد و بدون منطق، دست‌به‌دامانِ آن پیرزنِ جادوگرِ کذایی می‌شود!

در خلال تحقیقات کارا، پی می‌بریم که "دیوید/ آدام/ وزلی" به قالب شخصیت‌های مختلفی درمی‌آید که علاوه بر کشته شدن به‌شکلی هولناک، گرفتارِ ورطه‌ی تزلزل و بی‌ایمانی هم شده بوده‌اند. کارا با کمک سرنخ‌هایی که از پیرزن جادوگر (با بازی جویس فیورینگ) به‌دست می‌آورد، متوجه می‌شود درواقع دیوید شیطان است که در انسان‌های بی‌ایمان، در پی پناهگاهی برای خودش می‌گردد؛ شیطان هر دفعه پناهگاه‌اش را انتخاب می‌کند و این‌بار قرعه به نام سمی، دختر کم‌سن‌وُسال کارا افتاده است چرا که پس از قتل پدرش ادعا می‌کند دیگر اعتقادی به خدا ندارد.

این‌که آمریکایی‌ها [یا دست‌اندرکاران هر کشور صاحبِ سینما] فیلم‌هایشان را با اهداف خاصّ خود تولید می‌کنند، اظهر من الشمس است! شناسایی و تحلیل موشکافانه‌ی حرفی که پشت محصولات سینمایی نهفته است نیز کارشناسانِ دینیِ کارکشته‌ی تاریخ‌دان و جریان‌شناس می‌طلبد؛ ولی به‌نظرم این نکته که انسانِ بی‌اعتقاد نسبت به خداوند، ناگزیر تبدیل به سرپناه و پناهگاهی مختصِ شیطان می‌شود [مطابق با هر مرام و فکر و استدلالی] حرف درست و قابلِ تأملی است. پناهگاه گرچه محصول ۲۰۱۰ بود اما تا ۳ سال بعد در آمریکا به نمایش عمومی درنیامد؛ فیلم در بهار ۲۰۱۳ به‌منظورِ توزیع ویدئویی و اکرانِ محدود در ایالات متحده، به ۶ روح (Six Souls) تغییرِنام داد. چنانچه بنا باشد طبق تقسیم‌بندی‌های طعمِ‌سینمایی [۲] پناهگاه را در گروهی ویژه بگذاریم، علی‌القاعده در دسته‌ی فیلم‌های مهجور و دیده‌نشده قرار خواهد گرفت.

مورد دیگری که در ارتباط با پناهگاه جلب نظر می‌کند، تفاوت فاحش سطح بازیِ بازیگران نقش اول زن و مردِ فیلم است که نمی‌دانم به‌خاطرش باید یقه‌ی کدام‌شان را چسبید: مارلیند و استاین؟ بازیگرِ مغلوب یا مسئول انتخاب بازیگرها؟! نقش‌آفرینی جولیان مور چند سروُگردن بالاتر از جاناتان ریس میرز است. همین‌جا اقرار می‌کنم که انگیزه‌ی اصلی‌ام برای تماشای این فیلم [به‌جز علاقه‌ی همیشگی نگارنده به سینمای وحشت]، حضور خانم مور بوده! جولیان یکی از انگشت‌شمار بازیگران زن است که میانسالی را پشتِ سر گذاشته ولی هنوز ستاره‌ی اقبال‌اش افول نکرده و نقش‌های درست‌وُحسابی بازی می‌کند. او در آستانه‌ی ۵۵ سالگی [برعکس اکثر هم‌نسلانِ خود] هم‌چنان در سطح اول سینمای آمریکا در حال درخشیدن است. جولیان مور را از پناهگاه بگیرید، کارش یک‌سره می‌شود!

پناهگاه را [صدالبته با ارفاق] نمی‌توان سطحی یا نازل به‌شمار آورد اما فیلم درجه‌ی یکی هم نیست. اگر علاقه‌مند به آثار ترسناکِ ماورایی [۳] هستید، اگر دیگر حوصله‌تان از آسان‌گیری‌های اعصاب‌خُردکنِ اغلبِ هارورهای فرمت تصاویر کشف‌شده [۴] سر رفته، اگر تاب تحمل سلاخی‌ها و کشت‌وُکشتارهای فیلم‌های زیرشاخه‌ی اسلشر [۵] را ندارید!... و بالاخره اگر همه‌ی آن فیلم‌ترسناک‌های غالباً تراز اولی را که تا به حال درباره‌شان نوشته‌ام [۶] تماشا کرده‌اید و [به‌قول معروف] کفگیرتان به تهِ دیگ خورده است، پناهگاه را ببینید!

 

پژمان الماسی‌نیا

دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴

[۱]: Dissociative Identity Disorder.

[۲]: طعم سینما جای نوشتن درباره‌ی برخی فیلم‌های مهم سال‌های گذشته است که مهجور مانده‌اند و به هر دلیل ارزش‌هایشان آن‌طور که باید و شاید دیده نشده (مثلاً: پرونده‌ی ۳۹)؛ فیلم‌هایی که -از قضا- در زمان خودشان ارج دیده‌اند اما در حال حاضر شاید کم‌تر بدان‌ها پرداخته ‌شود نیز در طعم سینما مورد توجه‌اند (مثلاً: ماجرای نیمروزطعم سینما به‌علاوه مجالی برای مرور آن دسته از آثار قابل اعتنای سینماست که -به هر دلیل- منتقدان ایرانی کم‌تر پیرامونشان قلم زده‌اند (مثلاً: ماهی مرکب و نهنگ).

[۳]: Supernatural horror.

[۴]: Found Footage.

[۵]: Slasher.

[۶]: به‌منظور دسترسی به فهرستی کامل از فیلم‌ترسناک‌هایی که پیرامون‌شان دست‌به‌قلم شده‌ام، «این‌جا» را کلیک کنید.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

وای چقدر پله! نقد و بررسی فیلم «پابرهنه در پارک» ساخته‌ی جین ساکس

Barefoot in the Park

كارگردان: جین ساکس

فيلمنامه: نیل سایمون [براساس نمایشنامه‌ای از خودش]

بازيگران: جین فاندا، رابرت ردفورد، شارل بوآیه و...

محصول: آمریکا، ۱۹۶۷

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۰۶ دقیقه

گونه: کمدی، درام، عاشقانه

بودجه: ۲ میلیون دلار

فروش: نزدیک به ۲۰ میلیون دلار

جوایز مهم: کاندیدای ۱ اسکار، ۱۹۶۸

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۱۲۵: پابرهنه در پارک (Barefoot in the Park)

 

چندان علاقه و کششی نسبت به فیلم دختر خداحافظی (The Goodbye Girl) [ساخته‌ی هربرت راس/ ۱۹۷۷] ندارم؛ بنابراین با خیال راحت می‌توانم ادعا کنم که پس از سپری شدن نزدیک به ۵۰ سال از زمان ساخت پابرهنه در پارک و با وجود حدوداً ۱۰۰ اقتباس تصویری‌ای که [در سینما و تلویزیون] از نوشته‌های نیل سایمون صورت گرفته [۱]، پابرهنه در پارکِ جین ساکس را به‌جرئت می‌شود مشهورترین و موفق‌ترین اثری قلمداد کرد که براساس نمایشنامه‌های آقای سایمون ساخته شده است.

«زن و شوهر جوانِ تازه‌ازدواج‌کرده‌ای به‌نام کوری (با بازی جین فاندا) و پل (با بازی رابرت ردفورد) بعد از ماه‌عسلی ۵ روزه در هتل پلازای نیویورک، به آپارتمانی نقلی [در طبقه‌ی پنجم از مجتمعی با ساکنان غیرعادی] نقلِ‌مکان می‌کنند درحالی‌که زمستان است، شیشه‌ی نورگیر شکسته و پلِ منطقی پابه‌پای شیطنت‌های کوریِ سرزنده راه نمی‌آید! در این اوضاع، کوری به فکر شوهر پیدا کردن برای مادرش (با بازی میلدرِد نَتویک) هم هست و تصمیم می‌گیرد که پیرزن را با همسایه‌ی عجیب‌وُغریب‌شان، آقای ولاسکو (با بازی شارل بوآیه) آشنا کند!...»

گفتم پابرهنه در پارکِ جین ساکس اما اگر فیلم را دیده باشید احتمالاً تصدیق خواهید کرد که بهتر است بگویم: پابرهنه در پارکِ جین فاندا! ستاره‌ی بی‌چون‌وُچرای فیلم، کسی به‌غیر از خانم فاندا نیست و آقایان رابرت ردفورد و شارل بوآیه [علی‌رغم درخشش‌شان] هیچ‌کدام به گردِ پای او هم نمی‌رسند! جین فاندا برای ایفای رُل تازه‌عروسی که لبریز از شوق زندگی و عشق به همسرش است و در عین حال از ماجراجویی و پیشامدهای غیرمنتظره استقبال می‌کند، سنگِ‌تمام می‌گذارد. پابرهنه در پارک بخش اعظم شور و طراوت‌اش را مدیون نقش‌آفرینیِ انرژیکِ فاندای ۳۰ ساله است. در نسخه‌ی دوبله‌ای که از این فیلم وجود دارد، هنرنماییِ تاجی احمدی نیز در نقش‌گویی به‌جای جین فاندا ستایش‌برانگیز است و از خانم بازیگر عقب نمی‌ایستد. رابرت ردفورد هم در پابرهنه در پارک به دل می‌نشیند؛ او قبلاً این شانس را داشته بود که بازی در نقش پل را روی سن تئاتر [در مقابل الیزابت اشلی] و به کارگردانی مایک نیکولز تجربه کند.

برخلاف رویه‌ی معمول در فیلم‌ها و سریال‌های آپارتمانی ما که با انتخاب آپارتمان به‌عنوان لوکیشن اصلی فقط به کاهش تعداد جلسات فیلمبرداری و صرفه‌جویی در هزینه‌ها فکر می‌شود، آپارتمان در پابرهنه در پارک و سیر رویدادهای فیلم، نقش کلیدی بازی می‌کند و پربیراه نیست چنانچه آپارتمانِ پابرهنه در پارک [چه طبقه‌ای که کوری و پل اجاره‌اش کرده‌اند و چه کلِ مجتمع، پله‌ها و سایر متعلقات‌اش] را یکی از کاراکترهای محوری و تأثیرگذار به‌حساب بیاوریم. آپارتمان در چگونه به پایان رسیدن فیلم و فینال‌اش نیز سهمی غیرقابلِ انکار دارد.

هرچند [با توجه به کیفیت و ماندگاریِ فیلم] ممکن است باورش ساده نباشد اما پابرهنه در پارک هم مثل شمار قابلِ توجهی از آثار به‌دردبخوری که تاکنون در طعم سینما به‌شان پرداخته‌ام، یک فیلم‌اولی است! آقای ساکس که همین چند ماهِ پیش درگذشت [۲]، در کارهای سینمایی و تلویزیونی بیش‌تر سابقه‌ی بازیگری داشت تا کارگردانی و جالب است بدانید که فیلمنامه‌ی چهار مورد از هفت فیلمی که در سینما ساخت، نوشته‌ی نیل سایمون بودند و همگی کمدی. شاید خلاصه‌ی مختصر و مفیدِ پابرهنه در پارک را بتوان در مصرع دوم از اولین بیتِ دیوان خواجه پیدا کرد: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها...»

نکته‌ی حائز اهمیت دیگر در ارتباط با پابرهنه در پارک فیلمنامه‌ی درست‌وُدرمانِ آن است که توسط نیل سایمون، یکی از اعجوبه‌های نمایشنامه‌نویسیِ قرن بیستم به رشته‌ی تحریر درآمده. کشمکش‌های زن‌وُشوهریِ پابرهنه در پارک به‌اندازه‌ای پرجزئیات، ملموس و باورپذیرند که کم‌ترین شکی برایتان باقی نمی‌ماند که خودِ جناب نویسنده طعم زندگی مشترک را با همه‌ی نشیب‌وُفرازهایش چشیده است. جهت تأیید صحت‌وُسقمِ این تکه از نوشتارم، مطمئناً مخاطبان و سینمادوستانِ متأهل واجد صلاحیت بیش‌تری خواهند بود!

پابرهنه در پارک تلفیقی از شوخی‌های کلامیِ درجه‌ی یک و شکلی از کمدی است که به هر قیمتی از تماشاگرش خنده نمی‌گیرد. بدیهی است که چنته‌ی چنین متن پروُپیمانی از تک‌جمله‌ها و دیالوگ‌های به‌خاطرسپردنی خالی نباشد: •«وای چقدر پله!» •«هوا فقط ۱۰ درجه زیر صفره!» •«حتی وقتی ازت خوشم نمی‌اومد، عاشقت بودم!» (نقل به مضمون) وقتی به تماشای پابرهنه در پارک می‌نشینید، مشکلی با گذشت زمان پیدا نمی‌کنید چرا که اصلاً احساس‌اش نخواهید کرد! دیدن پابرهنه در پارک حال خوشی به آدمیزاد هدیه می‌کند!

 

پژمان الماسی‌نیا

پنج‌شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴

[۱]: طبق اطلاعات مندرج در صفحه‌ی مختصِ نیل سایمون در IMDb؛ تاریخ آخرین بازبینی: ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۵.

[۲]: ۲۸ مارس ۲۰۱۵.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.