صعود به برج بلند؛ نقد و بررسی فیلم «مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح» ساخته‌ی براد برد

Mission: Impossible – Ghost Protocol

كارگردان: براد برد

فيلمنامه: جاش اپل‌بام و آندره نِمِک

بازيگران: تام کروز، جرمی رنر، سایمون پگ و...

محصول: آمریکا، ۲۰۱۱

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۳۳ دقیقه

گونه: اکشن، ماجراجویانه، هیجان‌انگیز

بودجه: ۱۴۵ میلیون دلار

فروش: نزدیک به ۶۹۵ میلیون دلار

درجه‌بندی: PG-13

 

طعم سینما - شماره‌ی ۱۳۸: مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح (Mission: Impossible – Ghost Protocol)

 

حالا که در تابستان اخیر بالاخره پنجمین مأموریت غیرممکن با زیرعنوانِ ملت یاغی (Mission: Impossible – Rogue Nation) [ساخته‌ی کریستوفر مک‌کواری/ ۲۰۱۵] به اکران عمومی رسید، بدون وجدان‌درد می‌توانم ادعا کنم مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح [۲] جذاب‌ترین فیلم از این مجموعه‌ی درآمدزاست! [۳] تمام فیلم و جاذبه‌های خاص‌اش یک طرف و سکانس بالا رفتن ایتن از برج خلیفه یک طرف دیگر! سکانس مذکور به‌نظرم نفس‌گیرترین و در عین حال دوست‌داشتنی‌ترین سکانس از میان همه‌ی آن سکانس‌های اکشنِ تراز اولِ سری مأموریت غیرممکن است که آقای کروز طی ۲۰ سال [۴] درشان نقش محوری داشته. برگ برنده‌ی فیلم نیز بی‌شک همین سکانس صعود از برج شیشه‌ای است.

ایتن هانت و گروه کاردرست‌اش این‌بار درگیر مأموریتی غیرممکن‌تر از همیشه می‌شوند، آن‌ها وظیفه‌ی نجات دنیا را بر عهده می‌گیرند: «وقوع انفجاری غیرمنتظره در کاخ کرملین، آقای هانت (با بازی تام کروز) و هم‌تیمی‌هایش را در مظان اتهام قرار می‌دهد. ایتن، بنجی (با بازی سایمون پگ)، جین (با بازی پائولا پاتون) و برندت (با بازی جرمی رنر) حالا با دو چالش بزرگ مواجه‌اند که بی‌ارتباط به هم نیستند؛ اعاده‌ی حیثیت از آی‌ام‌اف [۱] و خنثی کردن نقشه‌های دیوانه‌ای به‌نام هندریکس (با بازی مایکل نیکویست) که قصد دارد جهان را به آشوب بکشاند...»

کارگردانی نشدنِ دوباره‌ی مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح توسط جی. جی. آبرامز [۵] اتفاق فرخنده‌ای بود! اگر بازی کنترل‌شده‌ی فیلیپ سیمور هافمن [در نقش داویان] و سکانس معرکه‌ی نجات داویان از دست مأموران IMF روی پل را از مأموریت غیرممکن ۳ (Mission: Impossible III) [ساخته‌ی جی. جی. آبرامز/ ۲۰۰۶] بگیرید، به‌غیر از یک اکشن تجاری متوسط چیزی باقی نمی‌ماند! براد برد با سلیقه‌ی بصری منحصربه‌فردش جانی تازه به مجموعه‌ی از رمق افتاده‌ی مأموریت غیرممکن [۶] دمید.

برد پیش از مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح نیز با غول آهنی (The Iron Giant) [محصول ۱۹۹۹]، شگفت‌انگیزان (The Incredibles) [محصول ۲۰۰۴] و راتاتویی (Ratatouille) [محصول ۲۰۰۷] [۷] خاطره‌های خوش‌آب‌وُرنگ و دلچسبی برایمان تدارک دیده بود؛ به‌ویژه با راتاتویی که یکی از ۱۰ انیمیشن مورد علاقه‌ی نگارنده هم هست. بد نیست بدانید که آقای برد تا به حال [۸] پنج فیلم بلند کارگردانی کرده و مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح نخستین ساخته‌ی غیرانیمیشنیِ این فیلمساز باتجربه در سینماست. براد برد کارنامه‌ی سینمایی کم‌شمار اما درخشان و بسیار قابلِ دفاعی دارد؛ یادمان نرفته که او دو اسکار بهترین انیمیشن سال را به‌خاطر شگفت‌انگیزان و راتاتویی برنده شده است.

انتخاب آقای برد برای کارگردانی مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح به‌شدت هوشمندانه بود. لابد دقت کرده‌اید که فیلم‌هایی از قماش سری مأموریت غیرممکن منطق کارتونی دارند؛ گرچه قهرمان‌های این فیلم‌ها در بدترین شرایطِ ممکن گرفتار می‌آیند، تا دم مرگ می‌روند و تماشاگر هم به‌خاطرشان مضطرب می‌شود اما تهِ دل‌اش قرص است که بلایی به سرشان نمی‌آید و سرانجام به‌شکلی نجات پیدا خواهند کرد. بیش‌ترین تعداد فیلم‌هایی که مبتنی بر چنین منطقی ساخته شده‌اند را در کدام گونه‌ی سینمایی می‌توان سراغ گرفت؟!

از جمله مزیت‌های مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح و به‌طور کلی همه‌ی شماره‌های مجموعه‌ی مأموریت غیرممکن این است که ضرورتی ندارد مخاطب حتماً فیلم‌های پیشین را دیده و از قبل مجهز به یک‌سری اطلاعات باشد. فیلم‌های مأموریت غیرممکن فرزندان خلف جیمز باندها هستند که با چاشنی طنز، دقایق مفرح و لذت‌بخشی برای علاقه‌مندانِ این‌مدل جاسوس‌بازی‌های پرتحرک و هیجان‌انگیز فراهم می‌آورند.

درست است که تام کروز در این پنج فیلم فی سبیل الله نقش ایتن هانت را بازی نکرده(!) و کلی گیرش آمده است اما ابداً نمی‌شود انکار کرد که حضور جناب کروز، از عمده‌ترین دلایل محبوبیت سری مأموریت غیرممکن است. آقای کروز خیال پیر شدن ندارد و انگار هیچ‌وقت هم قرار نیست دوران اوج‌اش به پایان برسد! او در ۵۳ سالگی [۹] هم‌چنان در تریلرهای اکشن مثل گلوله می‌دود، از دروُدیوار بالا می‌رود، از آسمان‌خراش‌ها آویزان می‌شود و در قدوُقواره‌ی سوپراستاری غیرقابلِ دسترس می‌درخشد.

مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح هر چند دقیقه یک‌بار، پیشامدی برای غافلگیریِ مخاطب‌اش رو می‌کند و اجازه نمی‌دهد چشم از پرده بردارد. براد برد ساخت موسیقی متن مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح را به آهنگساز محبوب‌اش مایکل جیاکینو سپرد؛ آقای جیاکینو نیز توانسته است از طریق بازی با تم دلنشین و آشنای مجموعه، به خروجیِ شنیدنی‌ای دست پیدا کند. کاش آقای هافمنِ نابغه به‌جای مأموریت غیرممکن ۳، بدمنِ مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح می‌شد؛ آن‌وقت با اطمینان بیش‌تری می‌توانستیم مدعی شویم که فیلم چهارم هیچ کم‌وُکسری ندارد. حیف!

در مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح لوکیشن‌ها بی‌دلیل انتخاب نشده‌اند و کارکردی صرفاً تزئینی ندارند! به‌عنوان مثال، در طول مدت زمان حضور گروه در دوبی حتی از ویژگی‌های آب‌وُهوایی منطقه نیز به نفع فیلم استفاده شده است؛ مشخصاً به آن طوفان شن اشاره دارم که باعث می‌شود هندریکس فرار کند و کاسه‌کوزه‌ی مأمور هانت به‌هم بریزد! منهای دور هم جمع شدن پایانیِ گروه در سیاتل، فیلم لحظه‌ای از ریتم نمی‌افتد و فوق‌العاده سرگرم‌کننده است؛ هدف اولیه‌ی سینما هم همین "سرگرم‌کنندگی" بوده، باقی بهانه است!

 

پژمان الماسی‌نیا

دو‌شنبه ۴ آبان ۱۳۹۴

[۱]: IMF مخفف Impossible Missions Force، نیروی مأموریت غیرممکن است.

[۲]: صحیح‌تر است اگر طبق الگوی عنوان اصلی، این‌طور بنویسیم‌اش: مأموریت: غیرممکن – پروتکل شبح.

[۳]: این مجموعه‌فیلم تاکنون فراتر از دو بیلیون دلار فروش داشته است (برگرفته از ویکی‌پدیای انگلیسی، صفحه‌ی Mission: Impossible).

[۴]: اولین فیلم سری مأموریت غیرممکن در بهار سال ۱۹۹۶ اکران شد.

[۵]: جی. جی. آبرامز در مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح فقط سمت تهیه‌کنندگی دارد.

[۶]: مأموریت غیرممکن ۳ کم‌تر از دو قسمت قبلی فروش کرد.

[۷]: راتاتویی را در ایران بیش‌تر با نام موش سرآشپز می‌شناسند.

[۸]: اکتبر ۲۰۱۵.

[۹]: تام کروز در سوم جولای ۲۰۱۵، ۵۳ ساله شد.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

دنباله‌رو ولی استاندارد و درگیرکننده؛ نقد و بررسی فیلم «آخرین جن‌گیری» ساخته‌ی دانیل استام

The Last Exorcism

كارگردان: دانیل استام

فيلمنامه: هاک بوتکو و اندرو گارلند

بازيگران: پاتریک فابین، اشلی بل، لوئیز هرتهام و...

محصول: آمریکا، ۲۰۱۰

زبان: انگلیسی

مدت: ۸۷ دقیقه

گونه: درام، ترسناک، هیجان‌انگیز

بودجه: ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار

فروش: نزدیک به ۶۸ میلیون دلار

درجه‌بندی: PG-13

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۱۳۷: آخرین جن‌گیری (The Last Exorcism)

 

مهجورترین ژانر سینمایی را هارور (Horror) می‌دانم. فیلمِ به‌دردبخور پیدا کردن در ژانر وحشت نیز از جمله دشوارترین کارهای دنیاست! کار [برای نگارنده و هم‌صنفان‌اش!] از این سخت‌تر می‌شود وقتی بخواهی فیلم‌ترسناکی پیدا کنی که هم واجد حدی از استانداردهای ژانر باشد و هم تا اندازه‌ای دوست‌اش داشته باشی که مجاب‌ات کند به نوشتن!

آخرین جن‌گیری به کارگردانی دانیل استام، داستان کشیشی به‌نام کاتن مارکوس (با بازی پاتریک فابین) را به تصویر می‌کشد که علی‌رغم سال‌ها اشتغال به جن‌گیری، ایمان‌اش به این کار را از دست داده است. پدر مارکوس به‌دنبال دریافت یک نامه‌، راهی منطقه‌ای پرت و دورافتاده می‌شود تا برای آخرین‌بار به خانواده‌ی بحران‌زده‌ی کشاورز معتقدی به‌نام لوئیز (با بازی لوئیز هرتهام) کمک کند از شر اذیت‌وُآزار شیطان خلاص شوند؛ اما درواقع قصد کشیش از به جان خریدن زحمت این سفر، نمایش شیادانه بودن عملیات جن‌گیری در مقابل دوربین فیلمی مستند است...

آخرین جن‌گیری به‌وضوح از حیث محتوا وام‌دار دو اثر جریان‌ساز سینمای وحشت، یعنی: جن‌گیر (The Exorcist) [ساخته‌ی ویلیام فریدکین/ ۱۹۷۳] و بچه‌ی رزماری (Rosemary's Baby) [ساخته‌ی رومن پولانسکی/ ۱۹۶۸] [۱] است. به‌عنوان مثال، ایده‌هایی از قبیل تسخیر دختر نوجوانِ فیلم به‌نام نل (با بازی اشلی بل) توسط نیروهای شیطانی و تکلم شیطان به زبان لاتین از جن‌گیر آمده‌اند؛ باردار شدن دخترک از شیطان [و آدم‌های در ظاهر موجهی که بعداً مشخص می‌شود وابسته به فرقه‌ای شیطانی هستند] نیز از بچه‌ی رزماری الهام گرفته شده‌اند.

شاید آخرین جن‌گیری جزء برجسته‌ترین فیلم‌ترسناک‌های تاریخ سینما نباشد [۲] اما اقلاً در یک مورد می‌توان پسوند "ترین" را درباره‌اش با خیال راحت به‌کار برد؛ آخرین جن‌گیری از بهترین و درگیرکننده‌ترین فیلم‌هایی است که سوار بر موج موفقیت بی‌چون‌وُچرای جن‌گیر و متأثر از حال‌وُهوایش تولید شدند و هریک به‌نوعی، از واژه‌هایی نظیر جن‌گیر (Exorcist) یا جن‌گیری (Exorcism) در عنوان خود استفاده کردند. آخرین جن‌گیری هیچ ویژگی ممتازی که نداشته باشد، دستِ‌کم منطق روایی‌اش نمی‌لنگد و فیلم بلاتکلیفی نیست.

آخرین جن‌گیری ضمناً گیشه‌ی پررونقی داشت به‌طوری‌که توانست حدود ۳۸ برابر هزینه‌ی ناچیز تولیدش فروش کند؛ دلیلی قانع‌کننده که طبق رویه‌ی معمول [و انگار تخلف‌ناپذیرِ!] فیلم‌ترسناک‌ها منجر به این گردید که آخرین جن‌گیری هم صاحب دنباله‌ای تحت عنوان آخرین جن‌گیری قسمت دوم (The Last Exorcism Part II) [ساخته‌ی اد گاس-دانلی/ ۲۰۱۳] شود. فیلم دوم هرچند بودجه‌ی اولیه‌ی خود را بازگرداند و آقای راث و شرکا [۳] را ورشکست نکرد(!) ولی فروش‌اش مثل اولین قسمت، رؤیایی نبود و خواص نیز روی خوشی به آخرین جن‌گیری قسمت دوم نشان ندادند.

به آبشخور محتوایی آخرین جن‌گیری و آن دو فیلم شناخته‌شده که مختصری در سطور پیشین پرداختم؛ در حیطه‌ی فرم نیز آخرین جن‌گیری ملهم از دو هارور مشهور دیگر است: پروژه‌ی جادوگر بلر (The Blair Witch Project) [ساخته‌ی مشترک ادواردو سانچز و دانیل مایریک/ ۱۹۹۹] [۴] و فعالیت فراطبیعی (Paranormal Activity) [ساخته‌ی اورن پلی/ ۲۰۰۷] [۵]. خوشبختانه فرمت تصاویرِ کشف‌شده (found footage) در آخرین جن‌گیری بی‌منطق به‌کار گرفته نشده و این دقیقاً‌‌ همان عنصری است که یک فیلم‌ترسناک را از خطر هو شدن در سالن‌های سینما نجات می‌دهد!

دانیل استام تاکنون [۶] نتوانسته است توفیق نسبی‌ای را [که حداقل از بُعد تجاری] با آخرین جن‌گیری به‌دست آورد، تداوم ببخشد. بین اکران آخرین جن‌گیری و ساخته‌ی بعدی‌اش، ۱۳ گناه (Thirteen Sins) [محصول ۲۰۱۴] چهار سال وقفه افتاد و فیلم مذکور [از هر لحاظ] شکستی غیرقابلِ انکار بود! ۱۳ گناه با یک خط داستانیِ نه‌چندان دستِ اول تا نیمه‌هایش [با اجرای متوسطِ متمایل به خوب!] کج‌داروُمریز پی گرفته می‌شود اما ناگهان به دره‌ی عمیق سهل‌انگاری و آسان‌گیری سقوط می‌کند و به پایانی غیرمنطقی و فاجعه‌بار منتهی می‌گردد.

این‌که آخرین جن‌گیری را از دریچه‌ی دوربین همان فیلم مستندی [که در ابتدا گفته شد] می‌بینیم؛ به‌جز ‌تراشیدن توجیهی پذیرفتنی برای به‌کار گرفتن ‌شیوه‌ی دوربین روی دست، تمهیدی قابلِ قبول برای ارائه‌ی اطلاعات اولیه از زبان جناب کشیش و اطرافیان‌ او نیز هست. جا دارد اشاره کنم که موهبت بزرگی هم شامل حال فیلم شده و آن نقش‌آفرینیِ فراتر از انتظارِ بازیگران گمنام‌اش [به‌ویژه خانم اشلی بل] است.

قرار دادن فردی بی‌اعتقاد به امور ماورایی در شرایط ویژه‌ای که [اغلب اوقات] منتهی به اثبات صحت وجود چنین حقایقی می‌شود، کلیشه‌ای امتحان‌پس‌داده در سینماست. حواس‌مان هست که آخرین جن‌گیری فیلم‌ترسناکی دنباله‌رو به‌حساب می‌آید و نه بدعت‌گذار [۷]؛ نکته‌ی مثبت‌اش این‌جاست که آخرین جن‌گیری اصلاً شاگرد کُندذهنی به‌نظر نمی‌رسد و خوب بلد است از روی دست شاگرداول‌ها نگاه کند! آخرین جن‌گیری گرچه خوره‌های سینمای وحشت را چندان که باید نمی‌ترساند و فکر بکری برای ذوق‌زدگیِ تماشاگر فیلم‌بین‌اش در چنته ندارد اما به‌هیچ‌وجه نمی‌توان گفت که با ساخته‌ای سردستی طرفیم زیرا شناخت و تسلط دست‌اندرکاران فیلم بر پیشینه و مختصات ژانر، چیزی نیست که بشود انکارش کرد.

 

پژمان الماسی‌نیا

پنج‌شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴

[۱]: برای مطالعه‌ی نقد بچه‌ی رزماری، رجوع کنید به «مصائب ژاندارک به روایت پولانسکی»؛ منتشره در پنج‌شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۲]: که نیست واقعاً!

[۳]: الی راث، کارگردان فیلم‌ترسناک اسلشری معروفِ هاستل (Hostel) [محصول ۲۰۰۵] یکی از تهیه‌کنندگانِ هر دو قسمت آخرین جن‌گیری بوده است.

[۴]: برای مطالعه‌ی نقد پروژه‌ی جادوگر بلر، رجوع کنید به «یک‌بار برای همیشه»؛ منتشره در دو‌شنبه ۱ دی ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۵]: برای مطالعه‌ی نقد فعالیت فراطبیعی، رجوع کنید به «از محدودیت تا خلاقیت»؛ منتشره در دو‌شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۶]: ۲۱ اکتبر ۲۰۱۵.

[۷]: و البته ادعایی هم ندارد.

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

 

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.