The Equalizer

كارگردان: آنتونی فوکوآ

فيلمنامه: ریچارد وِنک [براساس سریالی به‌همین نام]

بازیگران: دنزل واشنگتن، مارتون سوکاس، کلویی گریس مورتز و...

محصول: آمریکا، ۲۰۱۴

مدت: ۱۳۲ دقیقه

گونه: اکشن، جنایی، هیجان‌انگیز

درجه‌بندی: R

 

چنانچه بنا باشد از بین تمام سال‌های سینما، فقط و فقط یک آرتیستِ [و نه صرفاً بازیگرِ] سیاه‌پوست انتخاب کنم؛ هیچ‌کس را لایق‌تر، باشخصیت‌تر و درجه‌یک‌تر از دنزل واشنگتن نمی‌شناسم. نام آقای واشنگتن برای نگارنده تداعی‌کننده‌ی واژه‌هایی مثل وقار، متانت و احترام است. حالا تازه‌ترین فیلم اکران‌شده‌ی این آدم، پیش روی ماست: اکولایزر به کارگردانی آنتونی فوکوآ.

اکولایزر را گرچه نمی‌توانم در صدر فهرست برترین فیلم‌های دنزل واشنگتن [و حتی آنتونی فوکوآ] قرار دهم اما بی‌انصافی است اگر قابلِ‌تحمل‌ترین و شوق‌برانگیزترین اکشنِ چندماهه‌ی اخیر [۱] به‌حساب‌اش نیاورم. این اظهارنظر را از کسی که دقایق متفاوتی از وقت‌اش را پای اکشن‌هایی مثلِ جان ویک (John Wick) [ساخته‌ی مشترک چاد استاهلسکی و دیوید لیچ/ ۲۰۱۴]، تشنه‌ی سرعت (Need for Speed) [ساخته‌ی اسكات وا/ ۲۰۱۴]، ربوده شده ۳ (Taken 3) [ساخته‌ی الیور مگاتون/ ۲۰۱۴]، سریع و خشمگین ۷ (Fast & Furious 7) [ساخته‌ی جیمز وان/ ۲۰۱۵]، کینگزمن: سرویس مخفی (Kingsman: The Secret Service) [ساخته‌ی متیو وان/ ۲۰۱۵] و فرار در سراسر شب (Run All Night) [ساخته‌ی خائومه کولت-سرا/ ۲۰۱۵] تلف کرده است [و اکثرشان را حتی نتوانسته تا آخر تحمل کند] قبول کنید لطفاً!

«رابرت مک‌کال (با بازی دنزل واشنگتن) مردی جاافتاده‌، تنها و منظم است که در فروشگاه ابزارآلات ساختمانیِ "هوم مارت" (Home Mart) شغل ساده‌ای دارد. سرگرمی شبانه‌ی رابرت، در چای نوشیدن و رمان خواندن در کافه‌ی نقلیِ حوالیِ خانه‌اش و البته گپ زدن با دختر جوانی معروف به تری (با بازی کلویی گریس مورتز) خلاصه می‌شود که وضع‌وُحال‌اش روبه‌راه نیست. زندگی بی‌دردسر آقای مک‌کال زمانی به‌هم می‌ریزد که تلاش می‌کند تری [آلینا] را از شر یک باند فساد روسی نجات بدهد. از این‌جای داستان به‌بعد، مشخص می‌شود رابرت آن مرد پابه‌سن‌گذاشته‌ی آرامی که تا به حال به‌نظر می‌رسیده، نیست. او به‌سرعت و در کمال خونسردی، می‌تواند دشمنان‌اش را از سر راه بردارد. اما مافیای روس هم بیکار نمی‌نشیند و برگ برنده‌ی خود که جنایتکاری بی‌عاطفه به‌نام تدی (با بازی مارتون سوکاس) است را رو می‌کند...»

علی‌رغم تایم قابلِ توجهی که در اکولایزر به شناساندن کاراکتر محوری اختصاص داده شده است، این معارفه به‌شکل قانع‌کننده‌ای صورت نمی‌گیرد و علت برخی کنش‌ها و واکنش‌هایش تا انتها معلوم نمی‌شود. بگذارید مثالی بزنم، اگر سریال خاطره‌انگیز دکستر (Dexter) [محصول ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳] را دیده باشید، حتماً یادتان هست که دکستر مورگان (با بازی مایکل سی. هال) برای تک‌تک اعمال‌اش یک‌سری کُد داشت که [حداقل در فصل نخست مجموعه] هرگز از آن‌ها تخطی نمی‌کرد. در اکولایزر دقیقاً مشخص نیست که آقای مک‌کال چه پیشینه‌ای داشته و براساس چه کُدها و دستورالعمل‌هایی، وارد میدان می‌شود.

به‌علاوه، متوجه نمی‌شویم که دلیل اصلیِ کنار کشیدن او از پُست بااهمیتِ [احتمالاً امنیتیِ] نامعلوم سابق‌اش چه بوده؟ آیا دل‌سوزی برای آلینا، او را پس از سال‌ها برانگیخته می‌کند یا هیچ‌وقت از احقاق حق ضعیف‌ترها غافل نبوده است؟... این‌ها نمونه‌ای از پرسش‌هایی هستند که در فیلم پاسخی قطعی برایشان نمی‌یابیم و به حدس و گمان مخاطبان حواله داده شده‌اند! البته سعی شده با گذاشتن معدودی دیالوگ‌ در دهان رابرت یا نشان دادن کتاب "مرد نامرئی" (The Invisible Man) [نوشته‌ی هربرت جورج ولز] در دست او [طی دقایق پایانی] این نقیصه مبدل به گونه‌ای رازوارگی و یکی از ابعاد شخصیتی رابرت مک‌کال شود که به‌نظرم چنین هدفی محقق نشده است.

فیلمنامه‌نویسِ اکولایزر، ریچارد وِنک در شخصیت‌پردازیِ قطب منفی داستان هم خلاقیتی از خودش بروز نداده و دست‌به‌دامنِ کلیشه‌هاست. تدی [نیکولای] همان خصوصیات و گذشته‌ای را دارد که در اکثرِ ساواکی‌های سینمای دهه‌ی ۱۳۶۰ خودمان نیز موجود است! ضمناً به این دلیل که دولت آمریکا دشمن فرضی و غیرفرضی زیاد دارد(!)، انتخاب روس‌ها به‌عنوان آدم‌بدهای اکولایزر کج‌سلیقگیِ محض بود! اگر لپ‌تاپ‌های VAIO و گوشی‌های Xperia سونی نبودند، نسبت به تمام شدن دوران "جنگ سرد" (Cold War) و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دچار تردید می‌شدم! این‌جور جاهاست که تکنولوژی به درد بشر می‌خورد!

چنانچه اکولایزر از ناحیه‌ی این قبیل تسویه‌حساب‌های مضحک سیاسی صدمه نخورده بود، مطمئناً فیلم ماندگارتری می‌شد. هرچند در حالت فعلی هم آن‌چه جلب توجهِ بیش‌تری می‌کند، اکشن و تعلیق اکولایزر است و بعید می‌دانم برای عشقِ‌سینماها مهم باشد که طرف مقابلِ مک‌کال چه ملیتی دارد و یا بیننده‌ای باشد که سکانس روسیه و آن یورش یک‌تنه به کاخ آقای ولادیمیر پوشکین [ولادیمیر پوتین؟!] را جدی بگیرد اصلاً!

اما نکته‌ی حاشیه‌ایِ اکولایزر به ترجمه‌ی فارسی عنوان آن مربوط می‌شود، در فرهنگ لغات "مریام-وبستر" (Merriam-Webster) معادلِ Equalizer واژه‌ی Gun به‌معنیِ عامیانه‌ی تفنگ [اسلحه‌ی آتشین] آمده است و در فرهنگ باطنی نیز Gun آدم‌کش حرفه‌ای ترجمه شده. هر عقل سلیمی که حتی فقط تریلر یا پوستر رسمی فیلم را دیده باشد، تصدیق می‌کند "اسلحه" و "آدم‌کش" [یا کلمات مشابه‌شان] برگردان‌های درست‌تری هستند [۲] تا پرت‌وُپلاهای دور از ذهنی مثلِ "برابرساز"، "مساوی‌ساز"، "برابرکننده"، "تعدیل‌کننده"، "موازنه‌گر" [۳] و از همه مسخره‌تر: "تسویه‌حساب‌جو" که شاهکار بی‌بی‌سیِ فارسی است! بگذریم.

دنزل واشنگتن را از اکولایزر بگیرید، چیزی باقی می‌ماند؟! اکولایزر یک‌بار دیگر ثابت می‌کند که هم‌چنان دود از کُنده بلند می‌شود! هم آقای مک‌کال [که در فیلم، روس‌ها "بابابزرگ" صدایش می‌زنند!] حسابی از خجالت آدم‌بدها درمی‌آید(!) و هم آقای واشنگتن در ۶۰ سالگی به‌خوبی از عهده‌ی نقش‌آفرینی در فیلمی اکشن برمی‌آید. نقشی که دنزل در اکولایزر بازی می‌کند، نقطه‌ی مقابلِ آلونزوی روز تعلیم (Training Day) [ساخته‌ی آنتونی فوکوآ/ ۲۰۰۱] [۴] است. آلونزو کارش هرچه بیش‌تر گند زدن به خیابان‌های لس‌آنجلس بود ولی رابرت، کثافت‌کاری‌های امثال آلونزو هریس را تمیز می‌کند.

از کاستی‌های شخصیت‌پردازی و فیلمنامه‌ گفتم، این صحیح اما اکولایزر به‌واسطه‌ی بهره‌مندی از ستاره‌ای به‌نام دنزل واشنگتن، زمین نمی‌خورد. حضورِ دنزل به‌قدری مجاب‌کننده است که باور می‌کنیم رابرت مک‌کال تا آن اندازه کارش را بلد است که می‌تواند دست‌تنها دم‌وُدستگاهِ مافیای روسیِ پوشکین را فلج کند. شاید آن‌چه در ادامه می‌نویسم به‌نظرتان اغراق‌آمیز بیاید ولی اگر آقای واشنگتن این نقش را بازی نمی‌کرد، ممکن بود اکولایزر [با چنین فیلمنامه‌ی پرحفره‌ای] تبدیل به یک کمدی ناخواسته شود!

پیوسته از بدی‌های فیلمنامه‌ی آقای وِنک گفتم، حالا می‌خواهم به یکی از دیالوگ‌های مک‌کال [خطاب به تدی] اشاره کنم که ارزش به‌خاطر سپردن دارد: «وقتی واسه بارون دعا می‌کنی، لجن هم گیرت میاد» (نقل به مضمون). البته اگر بخواهیم بدبین باشیم، می‌توانیم ریچارد وِنک را متهم کنیم که این قبیل دیالوگ‌ها را نیز از سریالِ ۸۸ قسمتیِ منبع اقتباسِ فیلم [۵] کش رفته است! اگر بخواهیم همه‌ی کاسه‌کوزه‌ها را سر یک نفر بشکنیم، گزینه‌ای سزاوار‌تر از ریچارد وِنک سراغ ندارم! پس هرچقدر که دوست دارید، فیلمنامه را بکوبید و حفره‌های ریزوُدرشت‌اش را پیدا کنید!

به‌غیر از فیلمنامه، عمده‌ی عناصر سازنده‌ی فیلم [از کارگردانی و بازیگری گرفته تا فیلمبرداری و تدوین و موسیقی و صدا و اسپشیال‌افکت و...] عیب‌وُنقص گل‌درشتی که توی ذوق تماشاگر بزند، ندارند. هرچند اگر قرار باشد مو را از ماست بیرون بکشیم و تیپ کلیشه‌ایِ مثلاً منتقدهای عبوس، سخت‌گیر و گنده‌دماغ را به خودمان بگیریم، باور کنید به زمین و زمان پیله کردن اصلاً کار سختی نیست! به‌عنوان نمونه، می‌شود بازی مارتون سوکاس [بدمن فیلم] را به باد انتقاد گرفت و گلایه کرد که چرا بازیگری اسمی برای ایفای این نقش انتخاب نشده؟! برای چنین ایراد بنی‌اسرائیلی‌ای، یکی از پاسخ‌ها می‌تواند این باشد که چنانچه تدی را [برای مثال] کوین اسپیسی بازی می‌کرد، پذیرفتن‌اش در قامتِ یک روس تمام‌عیار ساده‌تر بود یا همین آقای سوکاس که کم‌تر بیننده‌ای او را از فیلم‌های قبلی‌اش به‌خاطر می‌آورد؟! و الخ.

ساخت اکولایزر بهانه‌ای شد که سه‌ تن از عوامل کلیدی موفقیت روز تعلیم دوباره به یکدیگر ملحق شوند و مثلثی قدرتمند تشکیل دهند، اضلاع اول و دوم [واشنگتن و فوکوآ] که معرف حضورتان هستند؛ ضلع سوم نیز مائورو فیوره است، فیلمبردار اسکاربرده که با سلیقه‌ی بصری‌اش اکولایزر را بدل به فیلمی خوش‌عکس کرده با اسلوموشن‌هایی دوست‌داشتنی که نظیرشان در سینمای یکی-دو سالِ اخیر را در شتاب (Rush) [ساخته‌ی ران هاوارد/ ۲۰۱۳] [۶] سراغ دارم. مثلاً دقت کنید به واپسین رویاروییِ رابرت و تدی، زیر بارش قطرات آب.

اکولایزر خشن است اما خشونت‌اش بیزارکننده نیست. خوشبختانه جلوه‌های ویژه و اکشنِ اکولایزر شبیه بازی‌های کامپیوتری از آب درنیامده‌اند؛ از میان همان مثال‌های متأخرِ پیشانی نوشتار، فرار در سراسر شب را ببینید تا قدر اکولایزر را بیش‌تر بدانید! هم‌چنین اکولایزر حتی یک فریم ابتذال جنسی ندارد، پاکِ پاک است و درصورتی‌که [دور از جان‌تان] مشکل شنوایی داشته باشید [۷] می‌توانید با فراغ بال به‌ تماشایش بنشینید!

اکولایزر کِیس مطالعاتی جالبی است و می‌تواند از این جنبه مورد بررسی قرار گیرد که چطور از یک فیلمنامه‌ی تقریباً تعطیل و قابلِ حدس، می‌شود فیلمی ۱۳۲ دقیقه‌ای ساخت که اضافه بر این‌که خسته‌کننده نباشد، آن‌چنان فروش کند که کمپانی سازنده خبر از تولید قریب‌الوقوع دومین قسمت‌اش را بدهد! درست است که از شخصیت اول اکولایزر کارهای بزرگی سر می‌زند که شاید با عقل سلیم جور درنیایند اما خودِ فیلم ادعاهای گنده‌تر از دهان‌اش ندارد و تماشاگرش را سرگرم می‌کند. همین خوب است.

 

پژمان الماسی‌نیا

شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴

 

[۱]: از زمان اکران اکولایزر در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴ [۳۱ شهریور ۹۳] تا به حال.

[۲]: چنان‌که برشمردم، "اکولایزر" اسمِ خاص [شخص، مکان یا...] نیست که نشود ترجمه‌اش کرد اما از آن‌جا که "اسلحه" یا "آدم‌کش" خیلی معمولی و پیشِ‌پاافتاده‌اند و به‌علاوه به‌دلیلِ این‌که "اکولایزر" هم به‌راحتی تلفظ می‌شود و هم به گوش مخاطب فارسی‌زبان ناآشنا نمی‌آید، فکر می‌کنم بهتر است ترجمه نشود.

[۳]: انگار اکولایزر یک فیلم علمی-آموزشی با موضوع شیمی، فیزیک یا الکترونیک است و قرار بوده از شبکه‌ی آموزشِ سیما پخش شود که دوستانِ اهل دل، چنین معادل‌هایی پیشنهاد داده‌اند! الله و اعلم!

[۴]: برای مطالعه‌ی نقد روز تعلیم، رجوع کنید به «تسویه‌حساب با گرگِ خیابان»؛ منتشره در دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۵]: اکولایزر (The Equalizer) [محصول ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹].

[۶]: برای مطالعه‌ی نقد شتاب، رجوع کنید به «جداافتاده‌ها، سه فیلم خوب که اسکار آن‌ها را جا گذاشت!»؛ منتشره در چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۳؛ [لینک دسترسی به نقد].

[۷]: به‌خاطر وجود چند دیالوگ غیرقابلِ پخش!

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 

برای دسترسی به لیست تمام نقدها، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:
نقدهای تألیف‌شده‌ توسط «پژمان الماسی‌نیا» به‌ترتیب تاریخ انتشار

 

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.