عنوان دهانپُرکن برای یک فیلم نصفهنیمه؛ نقد و بررسی فیلم «دیوانهوار» ساختهی دریک دورمس
Like Crazy
كارگردان: دریك دورمس
فيلمنامه: دریك دورمس و بن یورک جونز
بازیگران: آنتون یلچین، فلیسیتی جونز، جنیفر لارنس و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۱
مدت: ۹۰ دقیقه
گونه: درام، رُمانس
درجهبندی: PG-13
دیوانهوار (Like Crazy) فیلمی به کارگردانی دریك دورمس [محصول آمریکا، ۲۰۱۱] است. در کالجی از شهر لسآنجلس، یک دانشجوی بریتانیایی بهنام آنا (با بازی فلیسیتی جونز) دلباختهی همکلاسی آمریکاییاش، جیکوب (با بازی آنتون یلچین) میشود. مدت کوتاهی پس از اینکه دلبستگی آنا و جیکوب اوج میگیرد، مهلت ویزای آنا برای اقامت در ایالات متحده به اتمام میرسد؛ او حالا دیگر چارهای بهجز ترک جیکوب و بازگشت به کشورش ندارد...
دیوانهوار نمونهی جالبی از یک فیلم مستقل و ارزانقیمت آمریکایی محسوب میشود که فرایند تولیدش میتواند سرمشقی برای سینمای فقیر و کمبضاعت ما قرار گیرد! در وهلهی اول، درس ویژهای که میتوان از دیوانهوار یاد گرفت، صرفهجویی در نیروی انسانی و ساخت فیلم با کمترین تعداد بازیگر ممکن است! برای این کار، شما به یک قتلعام و حذف دستهجمعیِ بیرحمانه نیاز دارید!
برای نیل به این مهم، مثلاً در دیوانهوار، دختر و پسر جوان فیلم هر دو تکفرزند انتخاب شدهاند، پدر جیکوب سالها پیش عمرش را به شما داده و هیچ اثری هم از آثار مادرش نمیبینیم! آنا اگرچه پدر و مادر دارد، اما آنقدر بیفامیل است که در مراسم ازدواج، حتی کسی نیست که از آنها عکس بگیرد و آقای کشیشِ مهربان این وظیفهی خطیر را بر عهده میگیرد! بدینترتیب، میتوانید فیلم بسازید و نامتان را در دیتابیس سینمایی شناختهشدهای نظیرِ IMDb بهعنوان کارگردان ثبت کنید و... اینهمه فقط با صرف ۲۵۰ هزار دلار! یعنی از پروژهی جادوگر بلر هم کمخرجتر! [۱]
دیوانهوار فیلمی دوپاره است؛ طوریکه انگار توسط دو اکیپ متفاوت نوشته و کارگردانی شده. نیمی از فیلم که به آشنایی دختر و پسر و پا گرفتن علاقه میانشان میپردازد، باورپذیر و حتی گاهی منقلبکننده از آب درآمده است؛ ولی بهدنبال برگزاری مراسم عروسی و بهخصوص پس از دعوا و قهر آنا و جیکوب، شاهد نوعی سراسیمگی در دیوانهوار هستیم که نتیجهاش تبدیل شدن فیلم به اثری سطحی و خستهکننده است که تنها انتظار میکشیم آنچه از یک ساعت و نیم زماناش، باقی مانده هرچه زودتر سپری شود! زیرا خط داستانی دیوانهوار دیگر آنقدر کشش ندارد که به تماشایش ترغیبمان کند.
جنیفر لارنس یک سال پس از اولین فیلم مهماش زمستان استخوانسوز [۲] اینجا یک نقش مکمل (سامانتا) ایفا کرده که در برهوت بازیگریِ دیوانهوار، قابلِ قبول بهنظر میرسد. البته تلاش او بهواسطهی حفرههای فیلمنامه، درنهایت الکن و بیهوده جلوه میکند. خانم لارنس در دیوانهوار در هیبت یک سنگِ سرِ راه و خانهخرابکنِ واقعی ظاهر شده است! زنی که قصد دارد قصر رؤیاهایش را روی ویرانههای زندگی زنی دیگر بنا کند اما خوشبختانه -با درایت کارگردان و فیلمنامهنویس محترم- نقشههای شوماش برای تصاحب تماموُکمالِ جناب جیکوب به نتیجهی مطلوب نمیرسد!
بهغیر از پدر و مادر آنا، تنها آدمهای مهمی که وارد داستان میشوند، همین سامانتا و سایمون (با بازی چارلی بولی) هستند؛ فیلم اصلاً به این دو کاراکتر و انگیزههایشان -بهویژه سامانتا- نمیپردارد و گویا فقط میآیند تا توجیهِ شتابزدهای باشند برای ۶ ماه جدایی و بیخبری آنا و جیکوب از یکدیگر! از دیگر بخشهای آبکی فیلم، میشود به علاقهی آنا به روزنامهنگاری و نشان دادن پیشرفت تدریجی او در کارش اشاره کرد؛ سؤال اینجاست که اگر قرار بود آنا بههمین سادگی موقعیت شغلیاش را رها کند و راهی آمریکا شود، چه توجیهی برای نمایش آنهمه وقت صرف کردن میتوان تراشید؟! با وجود تأکید بر اشتیاق بیحدوُحصر آنا به کار نوشتن در چند جای فیلم، منطقیتر نبود که جیکوب مقیم انگلستان شود؟!
اگر جواب را دلدادگی بیشتر آنا به جیکوب فرض کنیم، باید پرسید که این دیگر چه مدل دلبستگی است؟! آنا تمام ۶ ماه گذشته را با سایمون بهقدری گرم و عاشقانه سر میکند که مرد جوان عاقبت به او پیشنهاد ازدواج میدهد! دیوانهوار تمام زورش را میزند تا عمیق بهنظر برسد اما فقط تظاهر به عمیق بودن میکند و وقتی سعی دارد مینیمال باشد، گنگ و پرابهام میشود! فیلم به گواه عنواناش، مذبوحانه میخواسته "عشقی دیوانهوار" را به تصویر بکشد تا Love Story و یا حداقلBefore Sunriseزمانهاش شود ولی در میانهی راه، از حرکت بازمیایستد و قدم از قدم برنمیدارد. دیوانهوار اصلیترین صدمه را از ناحیهی فیلمنامه خورده است.
دیوانهوار معجونی است کسالتبار از بازیهای بد، حفرههای فیلمنامهای و دوربینْ رویِ دستهای بدون منطق. مضحک است که چنین فیلمی برندهی جایزهی ویژهی هیئت داوران بیستوُهفتمین جشنوارهی ساندنس -در سال ۲۰۱۱- میشود و خانم بازیگر بیاستعدادش (فلیسیتی جونز) هم از همان جشنواره، جایزه میگیرد! خلاصه اینکه: با الصاق عنوانی دهانپُرکن مثلِ "مستقل" بر یک فیلم نصفهنیمه، نمیشود روی تمامی کموُکاستیها و گافهای انکارناپذیرش ماله کشید!
پژمان الماسینیا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۳
■ لینک صفحهی منبع
[۱]: برآورد نهایی بودجهی پروژهی جادوگر بلر (The Blair Witch Project) [ساختهی ادواردو سانچز و دانیل مایریک/ ۱۹۹۹] حدود ۵۰۰ تا ۷۵۰ هزار دلار بود.
[۲]: با عنوانِ اصلی Winter's Bone [ساختهی دبرا گرانیک/ ۲۰۱۰] که اتفاقاً آنهم در جشنوارهی ساندنس گل کرد.
برای دسترسی به لیست تمام نقدها، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نقدهای تألیفشده توسط «پژمان الماسینیا» بهترتیب تاریخ انتشار
■ نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بیاجازه] هیچکجا منتشر نکنید.