یک کمدی-درام تمام‌عیار؛ نقد و بررسی فیلم «ماهی مرکب و نهنگ» ساخته‌ی نوآ بامباک

The Squid and the Whale

كارگردان: نوآ بامباک

فيلمنامه: نوآ بامباک

بازيگران: جف دانیلز، لورا لینی، جسی آیزنبرگ و...

محصول: آمریکا، ۲۰۰۵

زبان: انگلیسی

مدت: ۸۲ دقیقه

گونه: کمدی-درام

بودجه: ۱ و نیم میلیون دلار

فروش: بیش‌تر از ۱۱ میلیون دلار

درجه‌بندی: R

جوایز مهم: کاندیدای بهترین فیلمنامه‌ی اوریژینال در اسکار ۲۰۰۶

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۴: ماهی مرکب و نهنگ (The Squid and the Whale)

 

ماهی مرکب و نهنگ فیلمی سینمایی در گونه‌ی کمدی-درام، به نویسندگی و کارگردانی نوآ بامباک است. «سال ۱۹۸۶، نیویورک، منطقه‌ی بروکلین؛ طی جلسه‌ای خانوادگی، یک زوج نویسنده به‌نام‌های برنارد (با بازی جف دانیلز) و جون (با بازی لورا لینی) به اطلاع دو پسر نوجوانشان می‌رسانند که -پس از ۱۷ سال زندگی مشترک- قرار گذاشته‌اند به‌زودی طلاق بگیرند. برای والت (با بازی جسی آیزنبرگ) و فرانک (با بازی اوون کلاین) خیلی سخت است که با حقیقت تلخ جدایی پدر و مادر کنار بیایند...»

ماهی مرکب و نهنگ کمدی-درامی موفق با فیلمنامه‌ای محکم و چفت‌وُبست‌دار است که نوآ بامباک آن را طبق بعضی خاطرات دوران کودکی‌اش به رشته‌ی تحریر درآورده (پدر و مادر بامباک، به‌ترتیب: نویسنده و منتقد فیلم بوده‌اند). از همین‌جا علت استحکام فیلمنامه روشن می‌شود؛ رمز موفقیت بامباک، نویسندگی و کارگردانی مضمونی است که با تمام وجود، حس‌اش کرده. ماهی مرکب و نهنگ به‌شکلی جذاب، به گرفتاری‌های پس از طلاق در خانواده‌ای فرهیخته و همین‌طور دردسرهای دوران بلوغ نوجوانی می‌پردازد.

نوآ بامباک، حرف‌های مهم‌اش را نه آن‌قدر ناراحت‌کننده می‌زند که تماشاگرش را آزار بدهد و نه آن‌قدر طنزآمیز که اهمیت موضوع، لوث شود. ماهی مرکب و نهنگ به‌معنی واقعی کلمه، یک کمدی-درام است؛ نه کم‌تر و نه بیش‌تر. تعجبی ندارد که بامباک، مارس ۲۰۰۶ با این فیلم در هفتادوُهشتمین مراسم آکادمی، کاندیدای کسب اسکار بهترین فیلمنامه‌ی اوریژینال شد.

علاوه بر برخورداری از یک متن قوی، ماهی مرکب و نهنگ از بازی قدرتمند بازیگران‌اش هم سود برده. بی‌انصافی است اگر جف دانیلز، لورا لینی، جسی آیزنبرگ و اوون کلاین ِ ماهی مرکب و نهنگ را "یک خانواده‌ی کاملاً باورکردنی" به‌حساب نیاوریم. دانیلز و لینی، هر دو نامزد دریافت جایزه‌ی گلدن گلوب بهترین بازیگر فیلم موزیکال یا کمدی شدند. تنها مقایسه‌ی ماهی مرکب و نهنگ با یکی از فیلم‌های مهم کارنامه‌ی دانیلز و لینی، کافی است تا متوجه شویم آن‌ها در فیلم بامباک چقدر متفاوت ظاهر شده‌اند؛ پیشنهاد می‌کنم که به‌عنوان مثال، احمق و احمق‌تر (Dumb and Dumber) را از کارهای جف دانیلز و خانواده‌ی سَوِیج (The Savages) را هم برای لورا لینی در نظر بگیرید. جسی آیزنبرگ -که حالا تبدیل به بازیگر سرشناسی شده است- و اوون کلاین -فرزند بااستعداد ِ بازیگر مطرح برنده‌ی اسکار، کوین کلاین- هم در نقش والت و فرانک عالی و غافلگیرانه ظاهر شده‌اند.

ماهی مرکب و نهنگ لحظات بامزه و به‌یادماندنی کم ندارد. مثل آنجا که والت در نمایش استعدادیابی مدرسه، ترانه‌ی مشهور و خاطره‌انگیز "Hey You" از آثار پینک‌ فلوید [۱] را به‌عنوان ساخته‌ی خودش جا می‌زند و جایزه‌ی اول را می‌برد! در جای دیگری از فیلم، والت -که خودش چیزی نخوانده و فقط هرچه پدرش می‌گوید، بلغور می‌کند!- وقتی از دوست‌اش سوفی (با بازی هالی فیفر) می‌شنود "مسخ" اثر فرانتس کافکا را خوانده است؛ درباره‌ی رمان، چنین اظهارنظر کارشناسانه‌ای می‌کند: «کافکایی‌یه!» سوفی هم جواب می‌دهد: «آره خب، چون نویسنده‌ش کافکاست!» (نقل به مضمون)

برنارد، روشن‌فکری بازنده است؛ نویسنده‌ای که هیچ ناشری حاضر به چاپ کتاب‌های او نیست و -آن‌طور که همسرش انتظار داشته- نتوانسته موفق شود. در نقطه‌ی مقابل‌اش، جون ایستاده است که انگار –طبق ادعای والت- زمانی بعدتر از برنارد و تحت تأثیر او به نویسندگی روی آورده. به‌تازگی، نوشته‌های جون در نشریات معتبری از قبیل نیویورکر منتشر می‌شوند و قرار است کتاب‌اش هم در آینده‌ی نزدیک به چاپ برسد. برنارد از اسب افتاده، اما هنوز از اصل نیفتاده و آدم خوبی است. باخت او به ایوان (با بازی ویلیام بالدوین) در زمین تنیس، گویا اشاره‌ای است بر این‌که دوران برنارد دیگر به‌سر آمده.

با این‌همه، برنارد را نمی‌شود یک بازنده‌ی تمام‌عیار محسوب کرد؛ او هنوز امیدوار است که بتواند خانواده‌ی ۴ نفره‌اش را پس بگیرد و حتی پیشنهادش را هم به جون می‌دهد: «چرا با هم شام نخوريم و درمورد اين موضوع -بازگشت به زندگی زناشویی- حرف نزنيم؟» (نقل به مضمون) جالب است که از جون ِ ماهی مرکب و نهنگ -با وجود همه‌ی خطاهایی که مرتکب شده- متنفر نمی‌شویم؛ همان‌طور که جایی از فیلم، جون به پسر بزرگ‌اش، والت می‌گوید: «فکر می‌کنی ازم متنفری، اما می‌دونم که اين‌طور نيست.» (نقل به مضمون)

نوآ بامباک، پایان فیلم‌اش را نمی‌بندد، البته این اصلاً به‌معنی پادرهوا ماندن ماهی مرکب و نهنگ و تماشاگرش نیست؛ دیالوگ‌های انتهایی والت با پدرش -در بیمارستان- و بعد، دویدن او به سوی ساختمان موزه‌ی تاریخ طبیعی آمریکا -برای روبه‌رو شدن با ترس بزرگ دوران کودکی‌اش: دیوراما‌ی غول‌پیکر نبرد ماهی مرکب و نهنگ- آن‌قدر امیدوارانه هستند که در ذهنمان، پایانی خوش برای خانواده‌ی برکمن‌ تصور کنیم.

بدون این‌که هیچ‌گونه قرابت نسلی، اعتقادی، فرهنگی یا ملی با نوآ بامباک داشته باشیم، در ماهی مرکب و نهنگ اتمسفری جریان دارد که القاکننده‌ی موجی خوشایند از عواطف و احساسات نوستالژیک است... ماهی مرکب و نهنگ، تماشاگران‌اش را به تماشای برشی دلپذیر از سخت‌ترین روزهای یک زندگی خانوادگی در نیویورک ِ دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی دعوت می‌کند؛ یک برش عاطفی و احساس‌برانگیز.

 

پژمان الماسی‌نیا

پنج‌شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۳

[۱]: ترانه‌ی آغازین دیسک دوم آلبوم معروف "دیوار" (The Wall) از گروه موسیقی پینک فلوید که اثری از راجر واترز ‌است و در سال ۱۹۷۹م منتشر شده. (ویکی‌پدیای انگلیسی، مدخل Hey You: Pink Floyd song).

 

لینک انتشار این نقد، در صفحه‌ای دیگر:
سرور اولسرور دوم
(پس از اتمام بارگذاری، روی تصویر کلیک کنید)

 

 طعم سینما

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"

        

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.

پرمدعای کثیف! نقد و بررسی فیلم «خون مقدس» ساخته‌ی آلخاندرو ژودوروفسکی

پوستر فیلم
Santa Sangre
كارگردان: آلخاندرو ژودوروفسکی
فيلمنامه: آلخاندرو ژودوروفسکی، روبرتو لئونی و کلودیو آرجنتو
بازيگران: اکسل ژودوروفسکی، بلانکا گوئرا، گای استاکول و...
محصول: ایتالیا و مکزیک، ۱۹۸۹
مدت: ۱۲۳ دقیقه
گونه: ترسناک، درام
درجه‌بندی: NC-17


«خون مقدس» (Santa Sangre) محصول ۱۹۸۹ ایتالیا و مکزیک، ساخته‌ی آلخاندرو ژودوروفسکی شیلیایی است. «در یک آسایشگاه بیماران روانی، مرد جوانی به‌نام فنیکس (با بازی اکسل ژودوروفسکی)، خاطرات دوران کودکی‌اش را از زمانی که همراه مادر (با بازی بلانکا گوئرا) و پدرش در سیرک ال‌گرینگو برنامه اجرا می‌کرد، به‌یاد می‌آورد. تیره‌روزی‌های فنیکس وقتی آغاز می‌شود که پدر هوسران و دائم‌الخمر او، پس از قطع هر دو دست مادرش، خودکشی می‌کند...»
در فهرست‌هایی که طی برخی مناسبت‌ها، از ترسناک‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما نام برده می‌شود، گاهی به «خون مقدس» هم برمی‌خوریم که جای تعجب دارد! شاید علت را این‌طور بشود توجیه کرد: «خون مقدس» یکی از مشمئزکننده‌ترین فیلم‌هایی است که تاکنون تولید شده. بیش از ۹۰ درصد -به‌اصطلاح- آدم‌های این -مثلاً- فیلم، پست‌تر از پست‌ترین حیوانات تصویر شده‌اند. سکانسی کلیدی که در این خصوص می‌توان به آن اشاره داشت، همان سرازیر کردن جنازه‌ی فیل میان زباله‌ها، هجوم لشکری از انسان‌های گرسنه و بدبخت و پاره‌پاره‌ کردن لاشه‌ی حیوان است که فیلمساز طوری -از بالای دره- به تصویرشان کشیده تا درست مثل یک مشت کرم مفلوک به‌نظر برسند.
ژودوروفسکی در «خون مقدس» مذبوحانه سعی دارد عمیق و فیلسوف جلوه کند اما حاصل کار، فیلمی مملو از کثافت و ابتذال از آب درآمده است؛ به‌طوری‌که برای نمایش در ایالات متحده، درجه‌ی NC-17 به آن تعلق گرفت (یعنی که افراد پایین‌تر از ۱۷ سال مطلقاً اجازه‌ی دیدن‌اش را ندارند). کارگردان در ادامه‌ی تلاش مذکور و لابد برای جهانی شدن، بازیگران ِ -اغلب- مکزیکی‌اش را وادار کرده انگلیسی حرف بزنند که البته نتیجه‌ای جز ادای کلمات به‌شکلی آزاردهنده و نفرت‌انگیز نداشته است!
«خون مقدس» را پیش از هر چیز، بایستی محصول عقده‌های روانی فروخفته‌ی ذهن بیمار فیلمساز -که از اتفاق یکی از نویسندگان فیلمنامه هم بوده است- به‌حساب آورد. فیلم به‌غیر از این‌که پسری روان‌پریش، به دست‌ها و بازوان مادر نقص عضو شده‌اش -و به‌تعبیر دقیق‌تر: ماشین آدم‌کشی او- تبدیل می‌شود، چه چیز دیگری در چنته‌ دارد؟! ایده‌ای که تازه در گره‌گشایی پایانی می‌فهمیم توهمی بیش‌تر نبوده است!
«خون مقدس» فیلمی دوپاره است که پاره‌ی دوم‌اش -پس از خروج فنیکس از تیمارستان- به فیلم‌های ترسناک صامت و البته نازل پهلو می‌زند! تا به حال، فیلم‌هایی بوده‌اند که -عمدتاً به‌دلیل ضعف‌های ساختاری- بی‌ارزش خطاب‌شان کرده‌ باشیم؛ اما جدا از کیفیت غیرقابل ِ دفاع «خون مقدس»، بی‌ارزش دانستن این فیلم از جنس دیگری است که به فکر مریض و آلوده‌ای که پشت‌اش بوده، بازمی‌گردد.
مضحک‌ترین بخش فیلمی که تماشاگرانش را ۲ ساعت تمام با نمایش جزءبه‌جزء حجم عظیمی از زشتی‌ها عذاب داده، آنجا رقم می‌خورد که به مضمون کلیشه‌ای "عشق نجات‌دهنده است" متوسل می‌شود! تصور می‌کنم لقب "پرمدعای کثیف" کاملاً برازنده‌ی «خون مقدس» باشد. چسباندن مفاهیم فلسفی، مذهبی، روان‌شناسانه و... به این فیلم و خنده‌دارتر از آن، سعی در تجزیه‌ و تحلیل‌اش از چنین نظرگاه‌هایی، شبیه یک شوخی است که حاصلی جز اتلاف وقت ندارد...
دیگر وقت‌اش رسیده است که ننگ بدترین کارگردان و بدترین فیلم تاریخ سینما از نام اد وود بیچاره و "نقشه‌ی ۹" (Plan 9 from Outer Space) برداشته و نصیب فیلمساز دیگری شود؛ شما چه گزینه‌ای بهتر از آلخاندرو ژودوروفسکی و «خون مقدس»اش سراغ دارید؟!

پژمان الماسی‌نیا
سه‌‌شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۳
■ لینک صفحه‌ی منبع

 

 طعم سینما

برای دسترسی به لیست تمام نقدها، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:
نقدهای تألیف‌شده‌ توسط «پژمان الماسی‌نیا» به‌ترتیب تاریخ انتشار

 

نقدهای پایگاه cinemalover.ir را [بی‌اجازه] هیچ‌کجا منتشر نکنید.